به قول ک.ام.ب.ی.ز ح.س.ی.ن.ی، این هم جدایی سیمین از ما سیمین دانشور عزیر از بین ما رفت آن هم در روزش خالق زری و هستی دیگر در میان ما نیست تا زری و هستی دیگری بیافریند تا سرمشقی باشد برای همه ی ما، در زن بودن روحش شاد و راهش پر رهرو
نویسنده: مهسا محق
او با شکوه است؛ پرستیدنی
او زیبا و مغرور است مهربان و شیرین است اصیل و با اصالت است درس خوانده و باسواد است خوش فکر است و ذهنش باز است در کارش موفق است، آن گونه که بیشتر از آن ممکن نیست زندگی اش آرام و شاد است با دو کودک دوست داشتنی او یک زن است؛ باشکوه و […]
نون والقلم
نوشتن یکی از روش های یادگیری ست خصوصا اگر نوشته هایتان را کسی بخواند که بهتر از شما می داند صحیح فرانسه نوشتن سخت است هم از لحاظ املای درست و هم ساختار گرامری نگران نباشید در دنیای مجازی بالاخره راه حلی پیدا می شود فرانسوی زبان هایی در دنیا هستند که علاقه دارند […]
ادیسه فضایی
خوب، من تقریبا فیلم زیاد می بینم، به جز فیلم اکشن و بزن بزن که دوست ندارم، خیلی محدود به ژانر خاصی نیستم هم فیلم های پر رنگ و لعاب و ماجرا دار هالیوودی رو دوست دارم و هم فیلم های کشدار و بدون ماجرای اروپایی را؛ کلا بیننده ی متوسطی محسوب می شوم، نه […]
مرد من به من
ترجمه ی ترانه «Mon Mec A Moi» از «Patricia Kaas» این ترانه یکی ار معروف ترین ترانه های پاتریشیاست که در سال ۱۹۸۷ ساخته شده است. ترانه را از این لینک دانلود کنید مرد من به من او با قلب من بازی می کند به زندگی ام حقه می زند او به من دروغ می […]
سعادت آباد!!
سرنوشت: خواندن این یادداشت برای کسانی که فیلم «سعادت آباد» را ندیده اند و تصمیم دارند که ببینند، توصیه نمی شود یاسی یاسی خسته است، خیلی خسته خسته از تفاوت، خسته از بی تفاوتی.. یاسی همه چیزش را رها کرده، یکجا راکد شده… کار نمی کند، به خانه و کودکش می رسد… تصمیمی گرفته، سالها […]
راه آبی ابریشم
سرنوشت: خواندن این سطور ممکن است لطف تماشای فیلم را برای کسانی که قصد دیدنش را دارند، از بین ببرد. مختارید که نخوانید، بخوانید یا بعدا بخوانید. هدف تماشای «راه آبی ابریشم» نبود اما سه شنبه است و صف طولانی و سانس های محدود توفیق اجباری هم چندان بد نیست هرچند حضور عزت الله انتظامی […]
کهن دیارا…
سرنوشت: خواندن این سطور ممکن است لطف تماشای فیلم را برای کسانی که قصد دیدنش را دارند، از بین ببرد. مختارید که نخوانید، بخوانید یا بعدا بخوانید. پر از نقش و رنگ است پر از شادی و غم پر از عشق و کینه پر از نجواها و خنده های خواهرانه پر از گرمی خانواده پر […]
من فراموش کردم که به تو بگویم…
من فراموش کردم که به تو بگویم دو یا سه امر بدیهی را اینجا چیزهای کوچکیست که برای من بسیار است کلماتی که به دوردست رفتند هنگاهی که از من گذشتی
زود فود
یه وقتایی هست که فاصله ی چشم با مانیتور خیلی خیلی کوتاه میشه؛ همون وقتایی که نشستید پشت لپ تاپ تا شر پروژه ی پایانی رو بکنید، وقتایی که کارای مونده ی شرکت رو آوردید خونه تا تمومشون کنید یا اصلا در حال خوندن یه مطلب طولانی تو گودر هستید و فاصله ی گوشی تلفن […]
لانه خرگوش
در ستایش سوگواری هریک به شیوه ای زن، نشانه ها را جمع می کند که کودکش همواره، همه جاست و مرد زندگی عادی را ادامه می دهد و هر روز به تصویر متحرکش پناه می برد آنها می بخشند کودک دیگری را که مسبب سوگواریشان است مادر اما آرامش را در دیدن پسرک می بیند […]
توصیه های کودک فهیم برای آخر هفته با هنر هفتم
اینجا بدون من برای دیدنش شک نکنید ورود آقایان ممنوع خنده به مقدار زیاد برای فیلمی که اصلا هیچ ربطی به «چهارچنگولی» و امثالهم ندارد! سوت پایان اگر تنها رفتید طوری برنامه ریزی کنید که بعدش بتوانید، قدم بزنید! آقا یوسف حیف است نبینید. شبانه روز هنوز ندیدم!
آخرین تانگو در پاریس!
به نظر من چندان اغراق نیست اگر بگوییم که تمامی شاخه های هنر به گونه ای وامدار فرانسوی هاست. شخصا از طرفداران پر و پا قرص ادبیات کلاسیک فرانسه هستم، آشپزی فرانسوی را می ستایم و پاریس آرمانشهر من است. بگذریم اگر با زبان فرانسه آشنایی دارید (در حد حدود ۱۰۰ ساعت آموزش) و […]
سوت پایان
سرنوشت: آنچه در ادامه می آید صرفا برداشت شخصی از فیلم «سوت پایان» است. سوت پایان برای دو زندگی زندگی مادری که جرمش مادر بودن است و زندگی زوجی که انگار یک روحند حدس تلخی که از نیمه ی دوم فیلم با من بود و هنوز هم هست؛ مادر به دار آویخته می شود تا […]
اینجا بدون من
سرنوشت: خواندن این یادداشت به دوستانی که فیلم «اینجا بدون من» را ندیده اند و قصد دیدنش را دارند، توصیه نمی شود. همه ی لطف دیدن فیلم را از بین می برد. کلافه از یک روز سخت و خسته کننده، ناراحت و شرمنده از معطل کردن دوستان عزیزی که منتظرم بودند به تماشای فیلم نشستم […]
آقا یوسف
خیلی وقته که دیگه نمیشه گفت فیلمه، ولش کن فیلم ها تازه گوشه ای از واقعیت هستن و این خیلی دردناکه هر کدوم از قصه های فیلم رو که میخوام فراموش کنم، قصه ی بعدی میاد تو ذهنم دنیای بچه ها و مادر و پدرشون انقدر از هم جدا بود که نه دنیای هم رو […]
رقص در غبار
می خواستم برم بیرون، یه لیست داشتم برای خرید و می خواستم که غروب جمعه خونه نباشم یه کمی کانال ها رو جابجا کردم که با خیال راحت خاموشش کنم و برم که رسیدم بهMBC Persia طبق روال جمعه ها داشت یه فیلم ایرانی نشون می داد، اسم عوامل و تیکه هایی از فیلم باهم […]
لینت!
خیلی پکر شدم «لینت» رسما قهرمان من بود؛ از هر موضوعی بالاخره جان سالم به در می برد اما این بار، نشد سریال «Desperate Housewives» برای من تنها یک سرگرمی یا یک برنامه ی کمک آموزشی انگلیسی نیست که البته برای هر دو منظور عالیست. اما برای من نوعی درس زندگیست دیدن واقعیت ها، تصمیم […]
گروه موسیقی رستاک
می دانید ما در شهرمان رقص و موسیقی و لباس محلی نداریم البته تا آنجا که من می دانم و اینکه زرتشتیان یزد که از قدیمی ترین ساکنان این شهرند از این جمله مستثنی هستند، زبان خاص خود (زبانی که نزدیک به زبان مردم ایران باستان است و تنها یک لهجه ی خاص نیست) را […]
گلن گری گلن راس
اول از همه بگم که دیدن تئاتر را حلاوتی دگر است و شخصا معتقدم که تئاتر بد وجود ندارد به این پیش زمینه اضافه کنید که نویسنده ی متن یکی از مشهور ترین نمایشنامه نویس ها فیلمنامه نویس ها و فیلم سازان معاصر است و این نمایش نامه، از مهمترین و مشهورترین کارهایش است ۳۷۸ […]
یک دست انتقامی!
خیالتان راحت باشد یک کمدی آبگوشتی نیست، فیلمنامه اش را «پیمان قاسمخانی» نوشته! «پگاه آهنگرانی» کاملا یک دختر شیطان پر دل و جرات دبیرستانی و به قول پدرش گرگ! «مانی حقیقی» هم یک آقای دکتر میان سال جذاب و Lady Killer «رضا عطاران» یک آدم گیج و هپلی! بقیه ی نقش ها هم خوب هستند […]
کشک و بادمجان خوران به سبک یزدی
اصولا کشک و بادمجان خوران یک مراسم آیینی در خانه ی ما محسوب می شود کشک در کشک ساب یزدی به همراه نعنای تازه سابیده می شود؛ کشک «رهنما» باشد بهتر است بادمجان سرخ شده که آن هم بهتر است بادمجان یزدی باشد با کمی آب پخته می شود. بقیه ی مراحل آماده سازی سر […]
تو، عشق من
تو، عشق من تویی که قلبت بزرگ است عشق من آیا همواره دوستم داری، برای همیشه من، من برای تو ساخته شده ام، عشق من هیچ وقت به غیر از این نمی اندیشم منی که به عشقی کمتر از این اعتقادی ندارم
همه را فراموش کرده ام…
او: چند قدم از اینجا دورتر زندگی م کنم، شاید هم جایی دیگر دیگر زندگی ام را نمی شناسم و این گاهی مرا می ترساند در دنیا زندگی می کنم که وجود ندارد بدون تو، خودم نیستم
اگر وتنها اگر
اگر تنها یک نفر مانده باشد که خوشبختی اش را به بازی گیرد و سرنوشتش را قمار کند تا قلبش سرخ بماند تا اشکهایش را پذیرا باشد تا شب و روز را بپذیرد تا بی سلاح در برابر عشق ادامه دهد
مرهم
دخترک، عزمش جزم رفتن بود کمربند چرمی که ضخیم و دردناک هم بود، مانعی نبود؛ فقط کمی دردناک ترش کرد پیرزن می دانست که می رود «محبت که نکنی، عقده ای می شوند، کور می شوند و کارهایی که برایشان را می کنی، نمی بینند»؛ جان کلام اما او در پی مقصر نبود، همین یک […]
کیست که بتواند…
کیست که بتواند، سویا در بشقاب ریزد و با یاد چلوکباب کوبیده ی مخصوص خود را سرگرم سازد! شخصا هیچ اعتقادی ندارم که سالم غذا خوردن مساوی گیاه خواریست! جدا از اینکه خوردن کباب را حلاوتی دگر است، پروتئین گیاهی به تنهایی نمی تواند تمام نیازهای بدن را برآورده سازد و بعضی از انواع ویتامین […]
در حقیقت خویش می سوزم
توضیح کودک فهیم: بعضی کلمات کمی دستکاری شده اند! با وجود حساسم با قلب حساسم کلمات را با صدایی ملایم می خوانم تصویر ِ آینه، انتخاب هایم را نشانم می دهد و این تراشه ها از صدایم به من بر می گردند
آتش بس!
خوشم می یومد که به جای دلبری، پا به پای مردا کار می کنه ولی دلم می خواد زنم بوی قورمه سبزی بده! همون قدری که از یکی از دیالوگ های فیلم «آتش بس» ِ تهمینه میلانی یادمه!
سخنرانی پادشاه
سخرانی پادشاه انگلستان به مناسبت آغاز جنگ جهانی دوم، برای ۹ دقیقه تنظیم شده است، اما ممکن است خیلی بیشتر اینها طول بکشد. تمام مدتی که سخرانی ایراد می شود، استرس داری؛ پا به پای ملکه ی انگلستان که چشمانش را بسته و دست دختر کوچکش، ملکه ی آینده ی انگلستان را می فشارد. یک […]