یک مشت دروغ! فیلیمی که گلشیفته فراهانی در آن، بازی کرده!
کی باورش میشه که تزریق دو تا آمپول ضد هاری و یه چایی تو استکان کمر باریک باعث بشه یه مامور عالی رتبه CIA عاشق یه دختر عرب – ایرانی با موهایی شبیه آشیانه کلاغ بشه تا حدی که واسه نجات اون خودشو دو دستی به القاعده تسلیم کنه و بعدش که نجات پیدا کرد، کار، زندگی و امریکا رو رها کنه و تو خاورمیانه که به قول مافوقش، هیچ کس اون رو دوست نداره، بمونه؟؟
حضور گلشیفته تو فیلم یک مشت دروغ، در حد سُک سُک بود. دو ساعت فیلم دیدیم به خاطر چند لحظه عبور گلشیفته از جلوی دوربین!! ببینیم در فیلم های بعدی چه میکنه این گلی جونِ ما!
یادداشتم در مورد گلشیفته فراهانی از این لینک
آره راست می گی، هر دو شون خیلی زود از همدیگه خوششون اومد که با عقل جور در نمی یومد.
البته در مورد سک سک موافق نیستم من با ۱۰-۱۵ نفر ایرانی دیگه این فیلم رو در اولین روز اکرانش دیدیم و همه انتظار داشتند که حضور گلشیفته کمتر از این باشه…
راستی من خبری از ایران ندارم. می خوام بدونم گلشیفته می تونه دیگه برگرده ایران یا نه؟!
در جدیدترین فهرست سایت اینترنتی هالیوود، گل شیفته فراهانی در صدر فهرست صدنفره محبوبترین چهره های سینمایی قرار گرفته است.
این در حالی است که پس از او رتبه های دوم و سوم به جنیفر انیستون و آنجلینا جولی اختصاص دارد.
در ادامه این لیست که نام تقریبا تمام چهره های سرشناس سینمایی دیده می شود، براد پیت، بریتین اسپیرز، جانی دپ، لورن گراهام، پل نیومن، جسیکا آلبا و مایلی سیروس ۱۰ رتبه اول را کسب نموده اند.
جالب اینجاست که همبازیهای فراهانی در فیلم مجموعه دروغها در رتبه های پایننتری از او قرار گرفته اند.
لئوناردو دی کاپریو در مقام شانزدهم و راسل کرو در رتبه هیجدهم این فهرست دیده می شوند. ریدلی اسکات، کارگردان این فیلم و فیلم گلادیاتور نیز در رتبه نود و ششم این لیست قرار دارد.
http://www.hollywood.com/celebrity/Golshifte_Farahani/1274153
نامه یک مادر به گلشیفته؛ میدانی هالیوود کجاست؟
سلام گلشیفته جان؛این روزها نام تو را از خیلیها می شنوم و در هر مجلس و مهمانی ای نقل زبانهایی. شنیده ام رفته ای به آن ور دنیا و حجابت را از سر برداشته ای و…
گلشیفته جان، وقتی ۲ سال پیش با پسر بزرگم رفتم به سینما که فیلم میم مثل مادرت را ببینم، از بازی گرم و صمیمانه تو همه صورتم از اشک خیس شد، آن لحظه شک نداشتم که همه مادران ایرانی شبیه گلشیفته اند و گلشیفته، نقش پنهانی ا ست از تصویر مادری که هر ایرانی در ضمیرش دارد. مادری که همه وجودش ایثار و از خود گذشتگی است، می سوزد تا نورو گرمی و محبت وحیات ببخشد، “هست” برای آن که فرزندش باشد. مادری که یک زیبایی آسمانی در رخسارش موج می زند و ترنم لبانش به ذکری الهی، در خانه نور می پراکند.
یادت هست هنگامی که تو با مشت به شیشه کوبیدی و دستت غرق خون شد تا فرزندت نجات یابد، چگونه رسول ملاقلی پور در پشت صحنه زار زار گریست؟ رسول، چهره مادر خودش را در تو ترسیم کرد. تو زنی شدی به شکل مادر رسول، به شکل مادر همه ایرانیها. این تاج افتخار را رسول بر سرت گذاشت پیش از آن که آن حادثه، آن خبر شوم رخ دهد.
اما حالا تو رفته ای آن ور دنیا و عوض شده ای. می گویند می خواهی ستاره فیلمهای هالیوود شوی.
گلشیفته جان، نمی دانم که مادرت در قید حیات هست یا نه، اما می خواهم به عنوان یک مادر با تو حرف بزنم. دخترم، تو می دانی کههالیوود کجاست؟
می دانم که هنر پیشه هستی و به اندازه همه گیسهای سفید من در شباب عمرت فیلم دیده ای، عمرت دراز باد مادر، اما خبر از دنیایهالیوودیها داری؟ می دانی این اختاپوس بر هر زنی که چنگ بیندازد تا چه منجلابهایی سقوطش می دهد؟ دخترم، دنیای غربی که تو اکنون به آنجا رفته ای، ترمز بریده است. غرق شدن در تنعمات عجیب و تهوع آور جسمی، دارد مثل موریانه پایههای خانوادهها رادر غرب می جود… می دانم، می دانم که آنها پیشرفته اند، اما این پیشرفتها چشمت را کور نکند.
دخترم، برای من که مادرم قابل تصور نیست که چگونه یک هنرپیشه زن غربی، در حالی که از استودیو به خانه می آید و تنش به ننگ بوی مردی غریبه آغشته است، می تواند آغوشی پر از عشق را به همسرش هدیه دهد؟ چگونه چنین زنی همراه فرزندش، در برابر پرده سینما یا تلویزیون می نشیند، و صحنه هم آغوشی خود و هنرپیشه ای بیگانه را تماشا می کند؟ گلشیفته جان، دنیای رسانه و تبلیغات، خیلی پر هیاهوست مادر جان! مبادا زرق و برق هالیوود چشمت را کور کند که گوهر عصمت و عفافت را بدزدند. شهرت، طعم خوشایندی دارد در شباب عمر. شهرت، یعنی پول، احترام، فلشهای پرنور دوربینهای عکاسی و هلهله و هورای میلیونها هوادار در سراسر جهان. دخترم، هالیوود می تواند تو را به قله شهرت جهان برساند، می تواند نام تو را در تاریخ سینمای جهان جاودانه کند، می تواند حساب بانکی تو را با ارقام نجومی پر کند، دستشان درد نکند، خیلی هم خوب است که به این چیزها می رسی مادر. اما به یاد داشته باش که حتی اگر لباسی از یاقوت برتنت کنند، تاجی از الماس بر سرت بگذارند، و در قصری پر از جواهرات رنگین و افسانه ای ساکنت کنند، جای خانه ای گرم از محبت و هلهله شادمانه کودکت را نخواهد گرفت.این درسی بود که رسول ملاقلی پور به تو یاد داد، اما خیال می کنم خوب این درس را یاد نگرفته ای. از تو خواهش می کنم یک بار دیگر بنشین و فیلم میم مثل مادر را ببین؛ ببین رسول می خواسته در این فیلم چه چیزرا به تو و به همه دختران ما حالی کند؟
فراموش نکن گلشیفته جان که تو اول یک مادر هستی، بعد یک هنرپیشه، اول یک مادر هستی بعد یک شهروند، اول یک مادر هستی بعد یک … حتی همسر. گلشیفته، هیچ چیز، هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که بخواهی برای آن لذت یک مادر پاک و نورانی بودن را از دست بدهی. تمام فرصتهای درخشانهالیوود هم نمی تواند لذت یک لحظه از تجربه شگفتی را که امثال مادر ملاقلی پور درک کرده اند به توهدیه بدهد. هنرپیشه باش گلشیفته جان، به فکر ترقی و پیشرفت باش عزیزم، اما قبل از هر چیز یک “مادر” باش.
ای بابا این مادر عزیز که جانش فدای کی؟ کی می باشن؟
اینقدر بدم میاد از آدمایی که یه جورایی امر به معروف میکنن!!!
به هر حال من خیلی دلم می خواد بدونم فرآیند انتخاب فراهانی چه جوری بوده و چی شد که انتخابش کردن؟ عجیب نیست؟
همه این حرفا یه طرف “آشیانه کلاغ” هزار طرف، اینو خوب اومدی مهندس;)
آشیانه کلاغ، خیلی زشته.خیلی تعبیر مزخرفیه. آخه خودت چه شکلی هستی مگه؟؟ واقعا که.
دوست عزیز
مهم نیست که من چه شکلی هستم، مهم اینه که اینجا وبلاگ منه؛ هرچی دلم بخواد می نویسم، باخود، بی خود، مزخرف، حکیمانه، ادیبانه، الکی و..
شما هم خیلی راحت می تونید که نخونید یا تو وبلاگ خودتون این جوری ننویسید ولی هیچ حقی ندارید که به من بگید که چه کنم،
البته می تونید هر نظری که خواستید بنویسید البته حق سانسور هر نظری که خوشم نیاد، برای من محفوظه!
من گلشیفته را تحسین می کنم.چون کسی که این فیلمو جلوی دی کاپریو بازی کرده واقعا محشره.تازه کی میگه فقط چند لحظه جلوی دوربین بود.چرا اونو می خواین حقیر جلوه بدید