اخبرا دو تئاتر دیده ام؛ «می سی سی پی نشسته میمیرد» و «ماتروشکا» «می سی سی پی نشسته میمیرد» ریتم تندی دارد و مرتب المان های صحنه جابجا میشوند؛ بازی ها بسار خوب است خصوصا «ویشکا آسایش» و «بابک حمیدیان» اما به نظر من داستان، ملغمه ای بی سر و ته است، بعد از آن […]
نویسنده: مهسا محق
به مرور…
فیلم فروشنده را یک فیلم مردانه میدانمکه عماد هرچه میکند، برای غرور و حریم شکسته اش استرعنا را در حالی بیشتر از همیشه به او نیاز دارد تنها میگذاردعماد حماقت نمیکند اما حتی حماقت نکردن هم میتواند فاجعه آفریندآن دم که رعنا و آن مرد تنها میمانند و او با مرگ کلنجار میرود، ترس رعنا […]
رئالیسم جادویی بر پرده نقره ای
تا به خودت بیایی معجون وهم و واقعیت، داستان و خاطره، خرافه و منطق که مانی حقیقی با چیره دستی ساخته است را باور کرده ای کشف اژدها با فلس های سیاه و چشمان قرمز که با صورتی کوفته سر از تهران در آورده است اما به خیال شما واگذار میشود مانی حقیقی فیلمی ساخته […]
شهرزاد
خیلی فکر کردم که یادم بیاید آخرین باری که هفته ای یک قسمت سریال دیدم، چه سریالی بود ولی یادم نیامد شاید «زیر تیغ» که جسته و گریخته میدیدم برای «شهرزاد» اما دقیقا باید یک هفته صبر میکردی و اعتراف میکنم که ناامید نمیشدی همان فضاهای تاریخی و بعضا تئاترگونه حسن فتحی با دیالوگ ها […]
من او را دوست داشتم
《من او را دوست داشتم》، نام اولین رمان خانوم آنا گاوالدا نویسنده فرانسوی ست. رمان را یک نفس خواندم قسمت بزرگی از داستان، گفت و گوی پدرشوهری که بخشی از خاطرات مگویش را برای عروسی که به تازگی شوهرش او را ترک کرده می گذرد گفتگو های بین پدر شوهر و عروس، میتواند گفتگو با […]
دوران عاشقی…
این روزها تم خیانت، مد روز سینمای ایران است؛ کاری ندارم که تقلید از تم جامعه ی امروز یا تنها داستانی که مد شده، اما وقتی قرار است یک فیلم نسبتا خوب در بازار امروز سینما ببینید، حدس اینکه درون مایه اش خیانت باشد، سخت نیست پایان فیلم به اختیار مخاطب هم که دیگر آخر […]
سرزمین تزارها…
سفر به سرزمین تزارها یکی از زیباترین سفرهایم شد؛ خصوصا قسمت دوم که در سنپطرزبورگ گذشت این سفر هشت روزه را نمیدانم در چند قست، خواهم نگاشت از دید شخصی و مشحون با اطلاعات راهنمایان ایرانی و روسی که به راستی اش خدا آگاه است عکس هم میگذارم؛ هرچند عکس دیگر تحفه ای نیست؛ با […]
شیخ نشین همسایه
از سفر به شیخ نیشن همسایه بیش از یک سال و نیم میگذرد اما هرگز پستی به آن اختصاص ندادم نمیدانم چرا شاید به همان دلیلی که سالها طول کشید تا خودم را راضی به این سفر کنم. دوبی، یک شهر مدرن است و در ارایه خدمات غلو آمیز عمل می¬کند هرآنچه از تکنولوژی در […]
آوای کلکته
خانوم جومپا لاهیری نویسنده ی آمریکایی هندی تبار و زاده ی لندن است. پدر و مادرش مهاجران بنگالی به امریکا بوده اند خانم لاهیری جوایز معتبری را برای رمان هایش که به زبان انگلیسی می نویسد در امریکا دریافت کرده است مهاجرت از هند به امریکا دستمایه همیشگی رمان های اوست کودک فهیم دو رمان […]
کوروش! آسوده بخواب
از این مجتمع ها تقریبا در همه ی شهرها میبینید توی زیرزمین، یه سوپرمارکته، چند طبقه پر از فروشگاه های رنگارنگ، یه چند تا کافه و رستوران، به شهربازی سرپوشیده و چند تا سالن سینما و البته پارکینگ طبقاتی زمانی بود که معماری شهرها بر اساس شرایط جغرافیایی و نیازهای مردمش بود؛ معماری که از […]
رویای بنفش…
داشتم یه کلیپ از سیاوش شمس از PMC میدیدم و به خودم گفتم، هنوز هم میشه گفت که جذابه! شما یادتون نمیاد، سیاوش شمس عشق همه ی دخترای هم نسل من بود البته چون همه دوستش داشتن، کودک فهیم ساز مخالف میزد! توی همین خاطرات سیر میکردم که آخر کلیپ سیاوش یه حریر بنفش از […]
گلگشت امروز
به هوای خریدن کتاب مجموعه قوانین ثبت از شهر کتاب بوستان، از خانه بیرون می آیم و از موزه ی آبگینه در خیابان ۳۰ تیر سر در می آورم ساختمان را به دستور قوام ساخته اند و تا سال ۱۳۳۰، هم محل سکونت و هم دفتر کار قوام السلطنه بوده؛ بعد از آن سفارت مصر، […]
صبحانه بر فراز ابرها
من کافه های ویونا رو خیلی دوست دارم، صبحونه هم که شاه وعده های غذایی هست خوب صبحانه ی کافه ویونا با این حساب باید انتخاب خیلی خوبی باشه ولی نبود کافه ویونای برج میلاد یه راهروئه! انگار دارن اسباب کشی میکنن و مبل هارو گذاشتن توی راهرو که بیان ببرن! مزه ی صبحونه ش […]
گل گشت
جلسه در ساعت ۱۱ تمام می شود و تا ساعت سه و نیم که کلاس دارم، چهار و ساعت و نیم زمان دارم برنمیگردم خانه، هوا خوب است و این روزها برای گشت و گذار وقت کافی دارم میروم مرکز شهرگردی خیابان انقلاب تا فردوسی، فردوسی تا منوچهری، منوچهری تا سعدی و بعد از آن […]
آهای روسری آبی!
سرنوشت: خواندن این چند سطر به کسانی که قصد دارند فیلم 《قصه ها》 را ببینند توصیه نمیشود. نوبر کردانی دیگر روسری آبی نیست روسری اش سیاه و چادرش سیاه است عباس زیر پوست شهر هنوز از سایه اش میترسد و سارای خون بازی ترک کرده اما دردی بی درمان دارد چهار قصه ی دیگر هم […]
Il faut manger!
رستوران های فرانسوی هرگز به اندازه رستوران های ایتالیایی در ایران محبوب نشدند یکی از دلایلش هم گرانقیمت بودن محصول آشپزی فرانسوی در عین کم حجم بودن است. از آن طرف هم ماده ی اصلی غذاهای ایتالیایی خمیر است؛ ارزان و سیر کننده!! همین است که انبوهی از رستوران های ایتالیایی داریم و یک چندم […]
An the mountain echoed…
مدت ها بود رمان نخوانده بودم؛ آن هم ۴۵۰ صفحه جدیدتدین رمان 《خالد حسینی》؛ خالق 《بادبادک باز》 و 《هزار خورشید تابان》 نام این رمان 《ندای کوهستان》 است. با نام دیگری با ترجمه ی دیگری هم منتشر شده اما نسخه ای که من خواندم از نشر ثالت است و ترجمه ی محمد غبرائی. این بار ماجرا […]
یک عاشقانه ی نیم بند…
قرار نیست زندانی از زندان فرار کند روی پشت هیچ کسی هم نقشه ی زندان نیست قرار نیست جایی منفجر شود حتی قرار نیست زندانی آزاد شود فقط قرار است تا ببینیم که امریکایی هایی که نه کتاب میخوانند، نه تاریخ می دانند نه به عمرشان از شهری که ساکنانش از پرسنل زندان کمترند، پا […]
پشه ی مزاحم!
پاپاراتزی واژه ای ایتالیایی ست و معنای پشه ی سمج و مزاحم میدهد. این واژه در یکی از فیلم های 《فدریکو فلینی》به نام 《لا دولچه ویتا》معنای تازه ای گرفت؛ عکاسانی که از افراد مشهور برای فروش به مجلات عکس تهیه می کنند. این پست اما نه درباره ی پشه است و نه عکس و عکاسی! […]
ارگ سریزد
وقتی به Samy* گفتم که یزدی هستم اولین سوالی که پرسید این بود که ارگ سریزد را دیده ام یا نه، با خجالت گفتم نه دیروز رفتیم و این ارگ ساسانی را دیدیم واقعا زیبا و با ابهت است *همان روزنامه نگار برزیلی که مدتی دستیارش بودم در روزنامه Folha de Sao Paulo
همه چیز برای فروش
بدبختی و بدبختی بیابانی لم یزرع جایگاهی متروک رفیقی مرده تصاویری قهوای تصاویری که به عکس می مانند چشمانی که از آن آتش میبارد آتش خشم آتش نفرت آتش استیصال… کدام یک از کدام یک بدبخت تر بود؟ ندانستم…
عجیبا غریبا!
من سریال دیدن را دوست دارم، خیلی زیاد و معمولا هم اگر چند قسمتی از یک سریال را ببینم، دوست دارم ببینم آخرش چه میشود من سریال چه از سر علاقه و چه از سر کنجکاوی زیاد دیده ام و اعتراف میکنم که در لیست تماشا شده هایم هم سریال کلمبیایی، هم کره ای و […]
کافه اسپریس
دانشجوی پیام نور که باشی آنهم برای لیسانس دوم آن هم در دهه ی سوم زندگی، دیگر محیط دانشگاه جذابیتی ندارد البته اگر بتوان آن ساختمان را دانشگاه و کسی که فقط امتحان میدهد را دانشجو نامید! هیچ وقت قبل یا بعد از امتحان در دانشگاه نمانده ام اما پیش می آید که فاصله ی […]
گلشیفته فراهانی؟!
گلشیفته فراهانی زمانی که که یک هنرپیشه ی ایرانی بود، هیچ گاه قوانین بازی در ایران را زیرپا نگذاشت. حتی زمانی که در فیلم هالیوودی بازی کرد، انقدر همه چیز را رعایت کرده بود که باور نکردیم که نقش لئوناردو دی کاپریو، شاهزاده ی نوجوانیمان، عاشق کاراکتری شود که گلشیفته بازی میکرد گلشیفته امروز یک […]
از دید یک دهه شصتی اصیل!
بالاخره چشممون به جمال شهر موش ها پس از سه بار تلاش مذبوحانه روشن شد، البته با بیست دقیق تاخیر راستش اصلا و ابدا شبیه چیزی که انتظار داشتم نبود آخه من دهه شصتی اونم از اصیل ترین نوعش مدرسه ی مختلط به عمرم دیده بودم که بفهمم نارنجی میتونه دختر باشه تازه اونم بدون […]
شهر هزار و یک مسجد!
شهر هزار و یک مسجد!! شهر هزار و یک کلیسا بوده گویا و به ضرب شمشیر تغییر ماهیت داده که قبل از آن هم مسیحی بودن جرم بوده گویا در آن دیار جرم و هزار و یک پرستشگاه در کار بود، به چه دین و آیینی،؛ ندانم ترکان عثمانی و آن امپراطوری که به آن […]
هست یا نیست
خیلی از نویسنده های جدید، یک رمان خوب می نویسند و تمام، بقیه ی نوشته هاشان چنگی به دل نمیزند رمان دوم سارا سالار 《هست یا نیست؟》 اما به خوبی رمان اولش 《احتمالا گم شده ام》 هست سارا خانوم از دیشب که کتاب جدیدش را تا آخر خوانده ام، به فهرست نویسندگان محبوبم اضافه شده […]
تشدید نداره!
حوصله ی فیلم دیدن ندارم قصد دیدن کلاشینکف را هم ندارم همان اول ها هم اگر همراهیم کرده بودند، سالن را ترک کرده بودم اما کلاشینکف فیلم خوبی بود و راضی از سینما بیرون آمدم حکمتش را نمیدانم که هرچه کمتر برنامه ریزی کنم، نتیجه اش بهتر می شود… پی نوشت: تماشای فیلم را به […]
کباب ترش!
بالاخره موفق شدیم! همه ی شما می دونید که رستوران هایی که بالای سی سال عمر دارن برای کودک فهیم و همشیره از اولویت برخوردان اگر درب و داغون و کثیف هم باشن که دیگه نور علی نور! در همین راستا امروز بعد از اینکه مدت ها رستوران حسن رشتی (خوش بین) در لیست بود […]
ماکوندو در سوگ نشست…
امروز همه در ماکوندو عزادارند امروز سرهنگ یک نامه دریافت کرده و همه ی فرزندان آریلیا خوزه، سیاهپوشند و رمدیوس، دیگر در آسمان تنها نیست گابریل گارسیا مارکز به ابدیت پیوست…