سیمین غانم، کنسرت داشت
به مهتا گفتم اگر بلیت برای پشت بوم تالار وحدت هم بود، بگیر!
بالکن اول، انتهای ترین صندلی؛ حداقل اگر سقوط کنم، مستقیما روی سن می افتم نه روی سر کسی!
همه شادند و زیبا، رنگارنگ و آراسته و در انتظار زنی ستودتی نه فقط به خاطر صدای آسمانیش که وقارش چه در جوانی و چه حال..
سیمین، دف و پیانو..
با نیایشی دل انگیز آغاز می کند..
«گل گلدون» را دوبار به همراهش زمزمه کردم و «مرد من» را به همراهش فریاد زدم و با «سیب» گفتم که آرزویم را به یک حباب خواهم داد..
مست می شوی و عاشق از عطر شورانگیز صدایش..
از پشت پرده هایی که پری رویان را مستور و نغمه ها را محبوس کرده که بیرون می آیم به این می اندیشم که
ملت شادتری بودیم اگر موسیقی و رنگ در روزمرگی هایمان جریان داشت..
با جمله آخر موافقم، ضمنا “رنگارنگ” ایهام داشت! 😀
هیچ ایهام یا ابهامی نداشت مهندس!
سلام،
وای ی ی، مردم چقدر خودشون رو تحویل میگیرن. فکر کنم تو زندگیتون پری ندیدید!!!
در مورد جمله آخر هم با موسیقیش موافقم. آخه رنگش که ماشاا… در مورد شما خانم ها هر روزست، ما آقایون هم که بنا به صلاح دید در اکثر مواقع در لوله بخاری به سر برده و از رنگ آن بهره مندیم.
سلام
ممنون که به وبلاگ من سر زدید
چه خوب که شما پری دیدید و از این به بعد در بلاد کفر هم بیشتر می بینید، وقی دانشگاه آدم کنار دریا و جنگل باشه..
رنگ هم منظورم لباس رنگیه به جای این مانتوهای سیاه مسخره، اون دو تا خط رنگی که تو صورت میکشن که افاقه نداره، شما آقایون هم که کم زرد و نارنجی نمی پوشید!! 🙂
ببخشتا شیخ احسان الله وبلاگ شخصیم دارن؟