این سریال یادتونه؟!
می خواهم با پدرم سخن بگویم…
در یکی از دوره های کلاس فرانسه، همکلاسی یی داشتم که همنامم بود و وبلاگ نویس البته سطح فرانسه اش با من بسیار تفاوت داشت هم نوشتن و هم خواندن تقریبا فرانسه زبان بود نمی دانم فقط چرا همکلاسی شده بودیم! اسم و توضیح وبلاگش را بسیار دست داشتنم: «فرمول ساز: من در خانواده ای […]
همه عمر برندارم، سر از این خمار مستی…
ترجه ی ترانه ی Intoxicated از لارا فابین من تورا همه جا کنارم احساس می کنم هرچند تو دیگر در این جهان نیستی جایی نیست که بتوان تورا از آنجا یافت حتی یک نفس از تو نیز باقی نمانده است
یادداشتی بر فیلم «من مادر هستم»
خوب من خیلی آدم احساساتی نیستم خصوصا که بخواهم برای فیلم اشک بریزم اما این یکی فرق می کرد توی سینما خودم رو کنترل کردم اما در راه برگشت از خجالت اشک درآمدم هنوز پس از گذشت چند روز هم تلخی اش رهایم نمی کند سکانس خداحافظی آوا با خانواده خصوصا مادرش، اشک را حلقه […]
آدم دلش می خواد تو این هوا بمیره!
تا حالا شده جایی باشید و ناخودآگاه به خود بگویید که دلم می خواهد اینجا بمیرم؟ نه اینکه از سر غم یا نا امیدی بلکه برعکس؛ ار آن لحاظ که منتهای آرزوی شماست در آنجا بودن کتابخانه اختصاصی کاخ نیاوران؛ هر دو بار هنگام باردید از آنجا، این جمله نا خود آگاه به زبانم آمد… […]
رسد آدمی به جایی…
برنامه های معرفی تکنولوژی هیچ یک از کانال ها را دوست ندارم؛ نه کلیک، نه تک شو و اصلا و ابدا دو نقطه صفر! چند روز پی اتفاقی، تک شو رو دیدم که نظرم را جلب کرد سارا داشت اپلیکیشنی رو معرفی می کرد که با اون می تونستید که با مجله ی کاغذی که […]
برید کالج!
زمانی بود که ص.د.ا.ی آ.م.ر.ی.ک.ا، مدام برنامه ی آموزش زبان انگلیسی اش را تبلیغ می کرد و انقدر تکرار کرد که من حتی یک بار هم کنجکاو نشدم سری به آن بزنم تا چند وقت پیش که همکارم سایت را به من داد و گفت که خیلی خیلی مکالماتش کاربردی و به روز است. سری […]
آیینه اوهام!
کسی می تواند به من کمک کند؟ شاید دبستانی بودم فیلمی از تلویزیون دیدم که برای هر کسی که تعریف می کنم، حتی گوشه ای از آن هم آشنا نیست در یک روستا دختر و پسری از دو خانواده ای که سابقا دشمن بودند به قصد آشتی دو طایفه به عقد هم درآمده اند اما […]
لارا فابین
حتی زمانی که نوجوان بودم، کاراکتر های خواننده یا هنرپیشه با همه ی زیبایی و محبوبیت جذابیت چندانی برایم نداشتند و هیچ وقت آرزوی اینکه جای آنها باشم را نداشتم شیفته ی زنان قدرتمند بودم، دلم می خواست ژورنالیست شوم یا وکیل چند روز پیش داشتم ویدئو کلیپ های روی هاردم را مرتب می کردم؛ […]
من که باور ندارم…
تمام نوجوانی من با آهنگ های داریوش گذشته است تنها عاملی که می توانست مرا برای چند ساعت در اتاقی نگه دارد تا درس بخوانم، موسیقی بود موسیقی توجه مرا از محیط جدا می کرد و فرصتی فراهم می کرد تا درس بخوانم؛ غیر از این بود با اندک نویزی درس و مشق را رها […]
چیز کیک خیلی خوشمزه
چیز کیک؛ یک مخلوط خوشمره و عالی! دستور تهیه ای که در ادامه می آید ترکیبی از چندین دستور چیز کیک است؛ مخلوط پنیر از دستور بانو رزا منتظمی برداشته شده که راز موفقیتش نیز همان است! حتی اگر چیز کیک دوست ندارید، این یکی را امتحان کنید، پشیمان نمی شوید! مواد لازم:بیسکوییت پتی بور […]
من هنوز باور دارم
ترجمه ی اندکی آزاد از ترانه J’y Crois Encore از لارا فابین از اینجا چیزی گذر نمی کند، چیزی نمی جنبد کنار یک صفحه ی زنده ایستاده ام جدا و شکست خورده بی هیچ شکی غریبه حتی بی هیچ جنگی دوست دارم که کسی مرا به عقب برگرداند مردم را دیگر باز نمی شناسم در […]
آداب بیقراری!
(آداب بیقراری نوشته ی یعقوب یادعلی) یادم نیست کتاب را کی خریده بودم، اما چند وقت پیش که میخواستم از ردیف کتاب های نخوانده کتابی را برای خواندن بردارم، چشمک زد کتابی ست بسیار گیرا هرچند قهرمانش کمی ماخولیا دارد دست خودتان است که چقدر از داستان به نظرتان داستان اصلی و چقدر از آن […]
اربیل به روایت محق دات آی آر
“آینده، اصالت را در آغوش می گیرد” جمله ی فوق اولین چیزیی ست که در بدو ورود به فرودگاه بین المللی اربیل به چشمتان می آید؛ فرودگاهی که تنها یک سال از عمر آن می گذرد و شما در فرودگاه کردستان عراق انگشت نگاری می شوید؛ هرچند برایتان غیر قابل باور باشد. از فرودگاه بیرون […]
به اندازه کافی گریسته ام…
ترجمه ی نیمه آزاد ترانه ی I’ve Cried Enough از خواننده ی محبوب کودک فهیم لارا فابین همه ی اشک های من خشکیده اند بعد از سالهای پر از این درد قلبم بالاخره انتخاب کرده که کمی تند تر بتپد حالا که بیداری را حس می کنم دیگر به پشت سر نمی نگرم به طور رمز […]
من احـتیاج به صحبت کردن دارم
ترانه ای از لارا فابین تو از کارت برمی گردی یک لیوان ویسکی می نوشی آخر، بار زندگی بر دوش توست تو با زندگی می جنگی تو مرا در آغوشت می گیری اما از من هیچ نمی پرسی که چگونه ام تو در گوشه ات می نشینی و هرگز، هیچ نمی گویی تو به کارت […]
انتخاب
آهنگ «انتخاب» شادمهر عقیلی را دوست دارم ریتم و حس خواندنش به دلم می نشیند شاید هم چون شبیه گذشته هایش شده همان موقع ها که هنوز «پر پرواز» نداشت همان وقت ها که آلبوم «بهار من» که تکنوازی ویولون است را خریده بودم و هرگز به موسیقی بی کلامش گوش ندادم همان که دوستم جلد […]
ملاقات با بانوی نارنجی پوش!
حدودا پنج سال پیش سینما ایران رفته بودم برای همایشی که اتلاف وقت بود و فرصتی برای چرت زدن دوست همراهم دور از چشم من که خسته ی سفر بود نه، خیالتان راحت قصد تعریف کردن خاطره ی آن روز را ندارم قصدم این است که بگویم، امروز عصر مهتا و من فیلم نارنجی پوش […]
“موسیقی مستقل ایران اینجا زندگی میکند”؟!
هارد دیسک هم که آرشیو موسیقی از بهترین نوعش باشد، صدها گلچین که برای صدها موقعیت هم که داشته باشی، موسیقی گوش دادن از رادیو حال و هوای دیگری دارد هنوز هم تلاش برای گوش دادن به برنامه های بعد از ظهر جمعه ی بهزاد بلور در رادیو ب.ی ب.ی س.ی که آفتاب چندان مجالی […]
باربیکیوی مغولی!
اهل ریسک در غذا خوردن هستید؟؟ نتیجه اش همیشه خوب نیست اما غذا خوردن را تبدیل به یک ماجرای پرهیجان می کند اینکه تا چه اندازه واقعا مغولی است را واقعا نمی دانم اما در مجموع مخلوطی از گوشت یا مرغ گریل شده و سبزیجات نیم پز که ترکیبشان چندان ربطی به هم ندارد و […]
از هرچه بگذریم، «دوستان» خوشتر است…
خوب، «تد» که همان «راس» عزیز خودمان است «بارنی» هم ترکیبی از «جویی» و «چندلر»؛ چه شود! «مارشال» اما جدید است! دنبال «فیبی»، «مونیکا» و «ریچل» هم نگردید؛ «رابین» و «لیلی» هم جدیدند! همه در بار «MacLarens» جمع می شوند اما من کافه «Central Perk» را بیشتر دوست داشتم… سریال «how i met your […]
روزی بالاخره…
ترجمه ی ترانه One Day با اجرای Gary Moore دانلود از این لینک من این نگاه را قبلا جایی دیده ام اندوهت همانند یک در باز است زمان زیادی تو این گونه بوده ای حتما یک نفر در حقت بدی کرده است اما روزی خورشید به تو خواهد تابید همه ی اشک هایت را به […]
تو چه دانی که چه مشکل حالیست…
افتاده ام روی دور تغییر؛ چند وقتیست فرکانسش هم دارد تند تر می شود نمی دانم چه وقت تمام می شود و چه وقت دوباره همه چیز آرام می شود…
فال زباله!
«شاعر زباله ها»، محصول ۱۳۸۴ است. راستش قصه ی اکرانش را نمی دانم اما در ته ذهنم انگار ماجرایی در موردش خوانده ام که یادم نمی اید. سه، چهار سال پیش در پی یادداشتی اگر اشتباه نکنم در روزنامه ی اعتماد، یادداشتی در موردش دیدم که باعث شد فیلمنامه اش را بخوانم؛ فیلمنامه اش مال […]
عطایش را به لقایش نبخشید!
اصولا همبرگر اگر ژامبون و کوکتل همراهش نباشد، از بقیه ی فست فودها کم ضرر تر است چیز برگر هم که شود که دیگر فبها! کودک فهیم عاشقش می شود سهمیه فست فود خوردن اینجانب و همشیره محدود است و چندان به خودمان اجازه ی آت و آشغال خوردن نمی دهیم و این می […]
هنر تنها نزد ایرانیان نیست…
کودک فهیم همیشه فیلم و عکس سیاه و سفید را بسیار دوست داشته است. هرچقدر بیشتر عاشق رنگ و زندگی باشی، طیف خاکستری که رنگ را که همان جلوه ی زندگیست، را نمایندگی می کند بیشتر مسحورت می کند. اما شاید تنها یک کارگردان فرانسوی جرات کند در اوج سه بعدی زدگی و تصاویر […]
این یک فیلم وودی آلن نیست!!!
پاریس زیباست، خیلی زیبا؛ زیبا و رویایی و با فیلمبرداری داریوش خنجی حتی رویایی تر همه ی شاخه های هنر به نوعی وامدار فرانسوی ها هستند بیشتر امریکایی های پولدار، چیزی از فرهنگ و هنر سرشان نمی شود و تنها دنبال خرید و خوردن هستند ارنست همینگوی و اسکات فیتز جرالد را می شناسم اما […]