یک خوش شانسی بزرگ است که در کنار « پوپک و مش ماشاا…»، « ازدواج در وقت اضافه»، « شیر و عسل» و … ، هنوز هم سینما تک نفس هایی می کشد و می توان یک بعد از ظهر پنج شنبه، یک فیلم خوب ایرانی دید.
فیلم خوب کم نیست، قیمتش هم ارزان است، از جلوی یکی دوتا مرکز خرید که رد شوی یا چند خیابان نسبتا شلوغ می توان جدیدترین فیلم های دنیا را با کیفیت عالی و زیر نویس فارسی به قیمت ۱۰۰۰ تومان که نرخ تورم هم هیچ تاثیری روی آن ندارد، پیدا کنی.
اما لذت دیدن یک فیلم بومی بر پرده جادویی سینما که حس می کنی با وجودت که چه می گذرد بر زن قصه و بر مرد قصه و چه گذشته بر زن دیگر قصه و چه خواهد گذشت بر مرد دیگر قصه آنگاه که بداند…
که «کار خراب را می شود درست کرد و نه خراب کاری را*»
معضل اصلی آن داستانی نیست که می بینی، فاجعه ای در راه است و حقیقتی پیچیده در دروغ از سویی دیگر.
اینجا دیگر همه چیز را همگان نمی دانند. تنها او می داند که چه کرده با خودش، با گذشته اش، با مردش و با هر کسی که دوستش دارد و دوستش داشته و هر کسی که به او اعتماد کرده و تنها خودش می داند که چرا؟!
شمع ها خاموش می شوند در پریشانی مادری داغدیده و شخصیت ها می مانند و آینده تلخ و سیاهشان و تو می مانی و قصه ای که دیدی و وقایعی که دوباره کنار هم می گذاریشان در ذهنت و دقایقی که می توانی صحبت کنی با دوستی که او هم شاهد ِ «هفت دقیقه تا پاییز» بوده است.
*نقل به مضمون از متن فیلم
پی نوشت:
صحنه هایی که دوست داشتم
– چادر به سر کردن با عجله خواهران گرامی به روی حجابی کامل به مرد شیشه شوی برج
– سوء استفاده کودک قصه از دعوای پدر و مادر و خرید عروسک بزرگ مغازه
– تحویل گرفتن کیک تولد سارا توسط پدرش
– گفتگوی میترا (هدیه تهرانی) و فرهاد (حامد بهداد) و سعی میترا در اثبات بی گناهی مریم (خاطره اسدی)
– تسلیت گفتن نیما (محسن طنابنده) به رضا پشت تلفن
– شعر خواندن و بازی دسته جمعی در سفر به شمال
– عکس العمل به یاد ماندنی نیما (محسن طنابنده) در بیمارستان
– پشت در ماندن پلیس تا صبح
– هراس مرد صاحبخانه از دیدن پلیس
یک پیشنهاد: حتما فیلم را ببینید