سقف هر خانه، حیاط خانه ی بالایی است!
فقط پله هایی که تو را تا انتهای روستا می برد و برمی گرداند، به چشم نمی آیند، تمام روستا شبیه پلکانی پهن و رنگیست…
پشت پنجره ی خانه ها، گلدان شمعدانیست، همه جا تمیز است و نمای روستا دلباز. پله ها را که بالا می روی، قبل از برگشتن، میدانَکی به دمی نشستن وسوسه ات می کند و وسوسه را قلیان و آش دوغ تکمیل می کند. نمای زیبای پایین جان می دهد که غرق تفکر شوی…
غیر از خوراکی و عروسک های بافتنی که کار دست زنان ماسوله است، تحفه ی دیگری از این دیار نمی یابی، بازارچه ی محلی در قبضه ی Made in Chinaست! فراموش کنید اجناسی را که یکی از دوستانِ همسفر می گفت که عینا از سفرِ چین برای سوغات آورده بود و یکراست به مغازه ی شیرینی پزی بروید که دکور چوبی اش با همه ی مغازه ها متفاوت است. چند بانوی نسبتا بد اخلاق، انواع شیرینی های ماسوله را همانجا تهیه می کنند و می فروشند، شیرینی هاشان پر از کنجد، جوز هندی، زنجبیل، عسل و تخم گشنیز است. طعمشان متفاوت، بسیار مقوی و البته بسیار گرم هستند.
در راه برگشت هم رب آلوچه، انواع لواشک و میوه های ترش نمک سود، فراموش نشود. البته پیشنهاد می کنم که از اولین فروشنده شروع به تست کردن کنید و از آخرین فروشنده، خرید کنید!
دلمان خواست ماسوله را
Mahssa joon, in matlabet mesle matlabaye digat kheili ghashago khundani bood, mamanoon.
شنیده بودم که خیلی خشه ولی با این اوصاف عزمم راسخ شد و خواهم رفت!
راستی! این را هم شنیده بودم که یه بلای طبیعی (سیل یا …) جدیداً خیلی جاهاش را خراب کرده، درسته؟!
آخ جون
بالاخره یک گزارش نوع دیگر از ماسوله
جالب بود
دلم می خاد برم ولی هرگز قسمت نشده …
خیلی زیبا بود. چقد دلم خواست که به ماسوله سفر کنم
درود
میخواستم با یک عکس ازتون تشکر کنم بابت توصیف زیباتون از ماسوله