«خاک آشنا» را دوست داشتم اما نه به اندازه ی «خانه ای روی آب»، «یه بوس کوچولو» یا حتی «بوی کافور، عطر یاس». حس خوبی داشتم از دیدنش و البته با چاشنی کمی سردرگمی که باعث و بانی اش یک قیچی بود و بس که البته چشم فیلم را درآورده بود، حسابی، اما:
آقای کارگردان!
نه بابکی که ساخته بودید و نه دوستانش، هیچ کدام نماد نسل ما نیستند….
آقای کارگردان!
ندیده ام از هم نسلانم که حلقه در ابرو کنند، دزدکی به خانه ی کسی بروند یا روان گردان به دوستان خود، هدیه دهند…
آقای کارگردان!
نسل ما با شعار بزرگ شده، به بیشتر از آن نیازی ندارد…
آقای کارگردان!
آقای کارگردان، نسل ما نه با لپ تاپ و آی پاد و موبایل، که با دفترهای کاهی که تنها جدول ضربی زینت بخش جلدهایشان بود، پاک کن هایی که همیشه سیاه می کرد و مداد رنگی های بدرنگ، بزرگ شده….
آقای کارگردان!
نسل ما مغرورتر از آن است که پشت در جایش بگذارند یا وقتی بگویند برو، بماند، آن هم با چشمانی اشکبار….
آقای کارگردان!
نسل ما هم تفاوت هوس و عشق را می داند، خوب هم می داند…
آقای کارگردان!
نسل ما تا چشم باز کرده، برای درو فقط غم و حسرت دیده، کی و کجا عادت کرده به نکاشته درو کردن؟؟؟!
آقای کارگردان!
«خاک آشنا»، متعلق به شماست، فیلم شماست؛ مختارید که هرآنگونه که صلاح می دانید، بسازیدش، اما
آقای کارگردان!
شما به نسل ما توهین کردید، سرگشته و ناتوان و بی اراده و ترسو و کوته فکر خواندیدش؛ نسلی که تننها کار شجاعانه اش، خودکشی ست که به قول ژاله (سرگشته و ره کم کرده ای از نسل شما)، حتی عرضه ی آن را هم ندارد، اما
آقای کارگردان!
زندگیِ یکه و تنها و نقش دلتنگی زدن بر بوم در قعر زمین، تفاوتی با خودکشی ندارد، توجیه نسل شما نیز توفیری در اصل ماجرا ایجاد نمی کند…
آقای کارگردان!
نسل شما که نشانش دادید، ترسوتر از نسل ما بود، نسل شما به روایت شما، حتی نتوانسته معشوقی که کنارش بوده را به دست آورد. از دست دادنش نیز فاجعه ای بیشتر از توان تحملش؛ به گونه ای که خود را زنده زنده، مدفون و اسیر اوهامی با برچسب کار کرده است. بابک –حتی اگر نماینده ی نسل ما باشد- قربانی نسل شماست و خودخواهی های نسل شما که ژاله نیز از نسل شماست…
آقای کارگردان!
نسل ما برای رسیدن به معشوقش تلاش می کند، حتی زمانی که هم نسلان شما می گویند که بی ثمر است و مانند نسل شما، آنقدر شیفته نمی شود که معشوق را فراری دهد…
آقای کارگردان!
قاچاق عتیقه بد است، مواد مخدر بد است، تفتیش عقاید بد است، نا امیدی بد است، شبیه زامبی ها شدن، بد است، از خود بیگانگی فرهنگی بد است، واردات بی رویه بد است، هدف نداشتن بد است، تلاش و اعتماد به نفس خوب است، اینها را همه می دانند، کاش این همه امر به معروف و نهی از منکر را به زور مخلوط نمی کردید، کاش مانند همیشه با جادوی خیال، مسحورمان می کردید…
آقای کارگردان!
قیامته، قیامت!
خانم مهندس راس میگه آقای کارگردان!
نسلی که یک عمر شعار دادند تصوری بهتر از این از فرزندانشان نمی توانند داشته باشند! (البته نه همشون!!)
“جمعی از هواداران هم نسل”
مستقیم میرم سراغ اصل مطلب:
درسته که بابک شباهت زیادی به ما نداشت ولی همیشه جوان های حاضر در فیام نمادی از ما نیستند. من آدم های مرفه بی درد زیادی رو دیده ام که قیافه ها و حرکاتی بسیار ضد هنجارتر از بابک داشته اند، بعد هم خانم محق اینجا ایرانه و بهمن آرا اینجا داره فیلم میسازه.
تازه نسل ما، همیشه برای بدست آوردن معشوق نهایت تلاش خودشو نمی کنه.
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وارهد از حد جهان بیحد و اندازه شود
نقد بسیار زیبایی بود، به خوبی حرف نسل ما رو زدین. موفق باشین
امان از این نسل ما که واقعا نسل پیچیده ایست!!!
من فیلم را ندیده ام ولی نقد خیلی خوب و پخته ای نوشتی مهسا جان!
موفق باشی:)
با اینکه بنده نیز طرز فکرم مشابه نقد شما است ولی
به نظرم ، داوود نظر بسیار قشنگی و کاملی را ارائه داده است.
خانم محق اگر می خواهید نظری را از طرف خودتان و اطرفیانتان ارسال نمایید؛ کلمه هم نسل های ما واژه مناسبی نیست.
چونکه فاصله فکری هم نسل های ما بسیار زیاد و گسترده است
بطوریکه بخش هایی از زندگی که هم اکنون برای سرکار عالیه هنجار و ارزش تلقی می شود برای همین به قول شما هم نسل ها ضد ارزش تصور می شود.
کافی است کمی با دقت بیشر به جامعه کنونی با عینک واقع بینی نگاه کنید
خودتان آگاه می شوید
به نظرم فقط یازیها خوب بود و داستانش ضعیف بود. ظاهرا سانسور هم داشته. من که نفهمیدم قضیه اون دزدهای عتیقه چی شد.
ممنون از لطف بی اندازه ی همه ی دوستان
و اما آقای حسنی
باز تاکید می کنم که نوشته ها و یادداشت های این سایت، نظرات بسیار کاملا شخصی من هستش و کامنت ها هم نظرات شخصی شما، اما خیلی بی انصافیه که بگید:
«کافی است کمی با دقت بیشر به جامعه کنونی با عینک واقع بینی نگاه کنید
خودتان آگاه می شوید»
زهرا جان
به نظرم بازی ها هم معمولی بود
رضا کیانیان، یک رضا کیانیان کاملا عادی
بابک حمیدیان را اگر در «ریسمان باز »دیده باشی…
و…
کاملا با تو موافقم
من می خواستم برداشت شخصی خودمو از کامنت دوستان بگم، به نظر من داود و آقای حسنی با کامنتاشون مطالب پست رو تایید کردن، درحالیکه در ظاهر غیر از این برداشت می شود.
آقای ابوترابی،اگه فیلم رو دقیق دیده بودی و آقای حسنی اگه شما هم فیلم رو دیده بودی یا اگه دیدی، دقیق تماشا می کردی، آقای فرمان آرا در این فیلم در چند سکانس متعدد خواست این مطلب رو به بیننده القا کند که بابک نماد نسل ماست، در صورتیکه همان طور که در پست اشاره شد و شما در کامنت هایتان اشاره کردید، این گونه نیست و بابک فقط می تواند نماد بخش کوچکی از نسل ما باشد با طرز تفکر خاص خود.
اقای حسنی درسته که فاصله فکری هم نسل های ما بسیار زیاد و گسترده است، ولی مطالب بیان شده در پست به نظر من نقطه مشترک سرگذشت نسل ماست.