همه جا تعریف از شعلهور بود و بلیت رو داده بودیم مجتبی؛ سهم من مغزهای کوچک زنگ زده بود و بمب
بیشتر از این نمیخواستم زور بگم
مجتبی گفت نمیرسه و خودمو به سرعت رسوندم
و وقتی دیدم گفتم که حالا میتونم بگم واقعا فیلم دیدم
میخکوب بی مژه برهم زدنی
شرایط پیچیده٬ روابط پیچیده و آدمها
هم قابل پیش بینی و هم پیچیده
و لوکیشن بینظیر
چقدر شبیه کشمیر بود
یادم آمد که زابل نزدیک پاکستان است و کشمیر به نظرم شبیه پاکستان آمده بود
انگار دور از دنیایی که میشناسیم
شکسته و خسته و خاک آلود
و موسیقی عالی تیتراژ پایانی
امیدوارم به زودی اکران شود