آخه دختر، تو رو چه به هنر مدرن!
تویی که عاشق ادبیاتی، یکی دو سال است که حتی شعر مدرن می خوانی، تازه شعر هم نمی نامی اش؛ پاره نوشته های پر احساس!
تویی که نه از نقاشی سر رشته ای داری و نه مجسمه سازی! را چه به رفتن نمایشگاه «صد اثر، صد هنرمند» در گالری گلستان.
گالری گلستان تا حالا نرفته ای؛ چه فاجعه ای!
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که نرو!
گالری از شنبه تا چهار شنبه، ساعات ۸-۴ باز است اما نه در سایت گالری گلستان نوشته و نه در آگهی نمایشگاه در تهرانر؛ لابد هنر دوستان و طرفداران خانم لیلی گلستان می دانند.
این از پنج شنبه که می مانیم پشت درهای بسته! تازه بعد از اینکه با کمک مسیریابی نقشه تهران و کلی دقت، گالری را جسته ایم!
از رو نمی رویم! یک شنبه روز خوبی است!
خروجی که مرا از نیایش بعد از پیچ وواپیچ بالاخره به بلوار شهرزاد می رساند را رد می کنم؛ حواسم نیست بس که حرف می زنم!
در فکرم که چطور مسیر اشتباه را اصلاح کنم که ناگهان یادم می آید که خاطره ای از خاموش کردن کتری ندارم!
برمی گردم خانه؛ شعله ی کتری خاموش است!!!
بی توجه به نشانه هایی که می گویند، نرو این بار مسیر درست را می روم!
یک ربع مانده به تعطیلی گالری، می رسیم؛ البته همان یک ربع هم کافی است. از هنر شناسی ام همین را بگویم که هر تابلویی به نظرم بهتر آمد، زیر یک میلیون قیمت داشت و هر کدام را که دوست نداشتم، بالای پنج میلیون تومان!
این هم از شم هنری مان!