عمر سفر کوتاه است و به آخرین ایستگاه در هندوستان می رسیم؛ فرودگاه ایندرا گاندی.
قبل از هر کاری، ته مانده ی روپیه را به دلار تبدیل می کنیم، روپیه ارزی رایجی در ایران نیست و تبدیلش در ایران مایه دردسر خواهد شد.
در هندوستان، قبل از کنترل در گیت اداره مهاجرت، چه وارد شوید و چه خارج، باید یک فرم پرکنید، شامل مشخصات فردی و اطلاعات ویزا و یک آدرس در هندوستان که در آنجا اقامت می کنید. حتی اتباع هند هم این فرم ها را پر می کنند. البته خیالتان راحت باشد، ایرانی ها انگشت نگاری نمی شوند.
یادم نیست که چند بار کیف و وسایلمان قبل از سوار شدن به هواپیما چک شد؛ تکه به تکه بازرسی دارند.
از آنجا که مالیات بر اجناس خارجی در هند جهت حمایت از تولید داخلی بالاست، فروشگاه های فرودگاه، گزینه ی خوبی برای خرید اجناس خارجی هستند. البته یک قسمت هم برای فروش محصولات هندی وجود دارد که البته تنها روپیه قبول می کند. اچون در این قسمت دیگر تبدیل ارز ممکن نیست، اگر فرصت و قصد خرید دارید، مقداری روپیه برای این بخش نگه دارید.
موسی انقدر مار را دیر به فرودگاه برد، که ما تنها فرصت کردیم که به پرواز و تشریفاتش برسیم و از کنار مغازه ها با حسرت گذشتیم.
هنوز هواپیما روی باند است که خلبان می گوید، سنگین تر از حد پیش بینی است و نیاز به سوخت بیشتر داریم و این سوخت گیری در حضور شما بایستی انجام شود. هواپیما را ترک نکنید، تنها کمی تاخیر خواهیم داشت. ما که سر در نیاوردیم که چه بود چه شد!
پرواز برگشت، ۴۵ دقیقه طولانی تر از رفت است. از تهران ظرف سه ساعت و نیم به دهلی می رسید و از دهلی بعد از چهار ساعت و ربع به وطن. انگار دلیلش حرکت در خلاف جهت باد در مسیر برگشت است.
سرماخورده و منگ به تهران می رسم و به نظرم همه جا ساکت آرام است؛ نه از صدای بوق خبری ست و نه آن ترافیک وحشتناک. تنها می ماند خاطرات یک سفر بی نظیر و به یاد ماندنی..
قصه ی ما به سر رسید!
قصه شما هنوز ادامه دارد:)
بله بله
🙂