اولین روزی بود که بعد از حدود یک ماه، ساعت ۳٫۵ با آنیتا از محل کارمون اومدیم بیرون، پروژه، دو روز زودتر از زمان تعیین شده تموم شده بود و تمام خستگی این مدت رو کاملا از بین برده بود. با آنیتا تصمیم گرفتیم که بریم سینما؛ سر راهمون از سینما «قیام»، «فلسطین» و «عصر جدید» گذشتیم. گفتیم سینما «فلسطین» و «عصر جدید» هر کودوم سه تا سالن دارن؛ بالاخره یکیشو انتخاب می کنیم ولی فیلم ها عبارت بودن از «ملودی»، «این ترانه عاشقانه نیست»، «مادر زن سلام» و «غیر منتظره»!
هرچی استخاره گرفتیم که کودوم رو بریم دلمون راضی نشد که پول و وقتمون رو اینجوری به هدر بدیم. تصمیم گرفتیم که یه سری به دو تا سینمای توی خیابون ولی عصر بزنیم شاید شانسمون بهتر شد! بالاخره قسمتمون فیلم سینمایی زاگرس بود؛ «رضا کیانیان»، «علی نصیریان»، «ژاله علو»، «رعنا آزادی ور»، کافی بودن تا خوشحال بشیم که بالاخره بعد از کلی پیاده روی فیلمی که ارزش دیدن داشته باشه، پیدا کردیم…
فیلم سینمایی زاگرس یه فیلم کاملا سفارشی برای نشون دادن زحمات شبانه روزی مهندسان توانای ایرانی برای ساختن سد «کارون۳» بود؛ پر از کلیشه و شعار و موضوعات تکراری که حتی سعی نشده بود که رنگ و لعاب تازه ای به اون داده بشه! «سد کارون۳» تا ۹۰ روز دیگر باید آماده بشه، چون رییس جمهور طبق برنامه قبلی قراره افتتاحش کنه، رییس قبلی بی کفایت بوده، پیمانکارا دزد بودن، رییس جدید که رزمنده سابق هست با همرزماش در بحرانی ترین شرایط وارد صحنه می شن و دزدها رو خلع ید می کنن و آدمای کارآمد رو جانشین می کنن! عشق های ناکام جوانی هم در این میان از زیر خاکستر سر در می آورند و البته علاقه های تازه و احساس مسوولیت در قبال معشوقی که به دیگری تعلق گرفته و دیگری هنوز می خواهدش….
نه صحنه های هیجان انگیز فیلم، هیجان داشت نه موضوعات خانوادگی اش عمیق بود. ما به یه نتیجه رسیدیم که فیلم ها شده مثل اون زمانی که ابوالفضل پورعرب همیشه داماد بود و خالی شده از هرگونه تفکر عمیق و بسیار امیدوارم که این نتیچه گیری کاملا غلط از آب درآید…
کاملا موافقم، آدم وقتی فیلمای اینا رو میبینه احساس حماقت بش دست میده! نمیدونم اینا در مورد مردم چه جوری فکر می کنن که این فیلما رو می سازن، تو ۱۰۰۰۰ تا فیلماشون یکی اونم اشتباهی خوب در میاد که تازه وقتی میبینن خوب شده ۱۰۰ تا عین همون می سازن و همونم به گند میکشن….