فیلم فروشنده را یک فیلم مردانه میدانم
که عماد هرچه میکند، برای غرور و حریم شکسته اش است
رعنا را در حالی بیشتر از همیشه به او نیاز دارد تنها میگذارد
عماد حماقت نمیکند اما حتی حماقت نکردن هم میتواند فاجعه آفریند
آن دم که رعنا و آن مرد تنها میمانند و او با مرگ کلنجار میرود، ترس رعنا فرو میریزد
رعنا ترسش تمام و حالش خوب میشود، آن مرد را میبخشد
عماد، معما را حل کرده و خشمش را به صورت او کوبیده است، او هم خوب میشود
و این برداشت من است که به اندازه ی تمام بینندگان فیلم های فرهادی، تعبیر و تفسیر وجود دارد
همه ی فیلمهای فرهادی، در دهنم به ناگاه رژه میروند و همه به نظرم مردانه می آیند
و هیچ گاه خانه ای منظم در سینمای فرهادی نداریم؛ در چهارشنبه سوری در حال خانه تکانی، درباره الی در حال چیدن ویلای خالی، در گذشته خانه ای شلوغ و در حال نقاشی و در فروشنده اسباب کشی
شاید میخواهد از همان ابتدا بگوید که حالو روز آدمای داستان به اسباب های آشفته شان شبیه است
پی نوشت: منظورم از مردانه، مردسالارانه نیست. همان طور که داستان های بانو سیمین دانشور زنانه اند نه زن سالارانه