گلگشت امروز

image

به هوای خریدن کتاب مجموعه قوانین ثبت از شهر کتاب بوستان، از خانه بیرون می آیم و از موزه ی آبگینه در خیابان ۳۰ تیر سر در می آورم
ساختمان را به دستور قوام ساخته اند و تا سال ۱۳۳۰، هم محل سکونت و هم دفتر کار قوام السلطنه بوده؛ بعد از آن سفارت مصر، سفارت افغانستان، بانک بازرگانی و از سال ۱۳۵۵، موزه ی آبگینه شده است.
جدای از از گنجینه های سفالینه و آبگینه، خود بنا بسیار دلفریب است؛ آجرکاری نما، گچبری ها و چوبکاری ها
از موزه که بیرون می آیم، انواع و اقسام ساندویچی ها و کبابی و فلافلی چشمک میزنند که میتوانند یک ناهار پچل (کثیف) بی نقص باشند ؛ خویشتنداری میکنم و میروم  خیابان بالایی 《رضا لقمه》
کباب تابه ای که از یک لقمه بزرگتر و از یک قاضی کوچکتر است پیچیده در یک لایه نان لواش با جعفری و پیاز خرد شده فراوان
بهترین کبابی نیست که تا به حال خورده اید اما خیلی خوب است
خصوصا اینکه رضا لقمه قدمتی از سال ۱۳۳۰ دارد
هر پرس، ۵ لقمه دارد که برای یک نفر کافی است. فضای نشستن کوچک است؛ سر میز به همراه دو آقای گردن گلفت که به نظر میرسد کارگر ساختمانی هستند و ناهار میخورند، مینشینم
همین یک مدل ساندویچ موجود است اما میتوانید ترشی و زیتون پرورده، دوغ یا نوشابه هم سفارش دهید
بعد از ناهار قصد دارم تا در کافه رستورانی بسیار قدیمی به نام 《گل رضاییه》 که تقریبا  روبروی موزه آبگینه به چشمم آمده، قهوه ای بخورم که فعلا فقط ناهار سرو میکند و تریایش از ۴ عصر به بعد شروع به کار میکند
در راه بازگشت یک شربت خاکشیر میخورم و یک تهران گردی دیگر به پایان میرسد…
راستی، کتاب در شهر کتاب بوستان موجود بود و اصلا نیازی به انقلاب رفتن نبود اما خوب کودک فهیم است دیگر؛ هوس تاریخ کرده بود!

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.