اولین بار پدرم یک نوار کاست از سیمین غانم به من داد
و من شیفته ی صدای آسمانی اش شدم
بیش از دو یا سه آلبوم ندارد
اما هر تک آهنگش برای سرمست شدن و مدهوش شدن کافیست
سیمین تنها خواننده ایست که در گوش دادن به صدایش نهایت خساست را به خرج می دهم و بعد از اینکه مدت ها به خودم التماس می کنم، به سراغ یکی از آهنگ هایش می روم
همیشه، تشنه ی تشنه صدایش، به آن گوش می سپارم
سیمین، هر از چندگاهی به همت بنیاد خیریه فروز نیا، کنسرتی برگزار می کند و من اگر به موقع خبردار می شوم، هر بار می روم
کنسرت زنانه رفتن هم آدابی دارد برای خود
پشت شیشه های تالار وحدت پرده می زنند و موبایل و دوربین و هرچه ضبط کننده ی صدا و تصویر است، در همان ورودی از شما می گیرند.
آن سوی پرده اما، شهر زنان است؛ باور نمی کنید که با لباس دلخواه و موی آراسته و رها، در تالار وحدت قدم می زنید!
سیمین از آهنگ های قدیمی اش خواند که همه با او خواندند و گل گلدون را دوبار، که همیشه دو بار می خواندش
و ترانه ی مرد من را این بار تا انتها خواند
اشعاری از حافظ و چند ترانه ی فولکلور گیلان
و چه خوب است در میان غریبه ها نشستن
که نیازی به کنترل احساسات نیست
آن زمان که اشک جاری می شود بی امان و آن زمان که لبخند می نشیند به پهنای صورت
چه می کند صدای این زن با تار و پود وجودم
و عاشقِ عاشق شدن تالار وحدت را ترک می گویم
و امیدوارم به دیداری دیگر که محصور نباشد و نا ماندگار….
چه عالی … خیلی دوست داشتم من هم شرکت می کردم حیف من اصلا خبردار نمیشم از این کنسرتها!