پیتزا داود یا چگونه بدترین پیترای عمرم را خوردم!!!
خوانده بودم که پیتزا داود قدیمی ترین پیتزا فروشی تهران است، سال ۱۳۴۰ افتتاح شده و عمو داوود ابتدا با آندره (همان که کالباس هایش مشهور است) شریک بوده و بعدا راهشان جدا شده. خوب کافی است که مهتا و من بشنویم که جایی در شهر، بیش از سه دهه قدمت دارد، حتما به آن سرک خواهیم کشید.
اوایل پاییز بود که شال و کلاه کردیم و رفتیم کوچه ی لولاگر واقع در خیابان نوفل لوشاتو (لبافی نژاد؟). ساختمان های این کوچه قرینه هستند و جزئی از میراث تاریخی تهران به شمار می آید. در کمال تعجب در حالیکه هنوز هوا روشن است و خورشید غروب نکرده با درِ بسته روبرو می شویم!
نزدیکی های کوچه لولاگر یک گل فروشی است. مردی روی چهارپایه در جلوی آن نشسته که مهتا می گوید که عمو داوود است. خودش است و می گوید که جمعه ها زودتر تعطیل می کند.
این بار وسط های زمستان است که بار دیگر می رویم! از صبح، صبحانه نخورده ایم به عشق پیتزا داوود! عمو داوود نیست اما، گویا کمی کسالت دارد و بقیه ی عوامل پیتزا فروشی سعی بی فایده ای در تقلید رفتارهایش دارند.
بعد از سفارش پیتزا، مقداری کالباس به شما داده می شود که سرگرم باشید تا پیتزا حاضر شود؛ این کالباس بیشتز مزه خمیر می دهد که حتی ادویه هم ندارد!
فضای داخلی، یک مغازه ی کوچک است که معمولا مجبور می شوید تا بیرون از مغازه پیتزا بخورید. مهتا و من روی سکویی که از صندوق های نوشابه درست شده بود، جایی برای نشستن پیدا کردیم. در و دیوار فضا پر است از کادووهایی که مشتریان به عمو داوود هدیه داده اند.
راستی، پیتزا عمو داوود جای مناسبی برای قرار های دو نفره و رومانتیک نیست، جدای از فضای کوچک و اریف قیقاج! یک تابلو روی دیوار نوشته است که «لطفا خالی نبندید»!
بالاخره پیتزا می رسد! پیتزا که چه عرض کنم! همان کالباسی که قبلا خدمتتان عرض کردم و مقدار پنیر حتی آنقدر نیست که قطعات کالباس را بهم بچسباند. با کمک آویشن فراوان و حس گرسنگی شدیدی که از صبح داریم، پیتزای عمو داوود را به سمت معده سوق می دهیم!
راستی نوشابه هنوز هم اینجا در شیشه توزیع می شود!
پی نوشت: اگر قبل از رفتن به پیتزا داوود، چنین پستی خوانده بودم، باز هم می رفتم؛ قضیه ی همان سه دهه و تاریخ و مهتا و من!