اول اینکه «هوا محل» جا ماند!
همان روز فیل سواری، قبل از بازار سنتی جیپور، از جلوی هوا محل رد شدیم!
هوا محل دیواره ایست که مهاراجه ساخته بوده تا مهارانی ها مردم و شهر و رژه ی سپاه را ببینند.
این دیواره، ۳۵۶ پنجره دارد البته به نقل از راحل!
یک شنبه، همان اول صبح از هتلی که اینترنتش را ساعتی ۳۰۰ روپیه می دهد که ما هم البته فرصت نکردیم که استفاده کنیم! خداحافظی می کنیم. قرار است معبد پرلا را ببینیم و دره ی میمون ها و بعد برویم آگرا.
معبد پرلا یک قصه ای دارد، اولا چندان باستانی نیست، بانی اش یعنی آقای پرلا، در همان دهه ی ۶۰ خودمان دار فانی را وداع گفته است.
به گفته ی راحل، ایشان ایرانی و زرتشتی و بسیار پولدار بودن؛ تشریف میارن هندوستان و به آیین هندو مشرف میشن. یک شب خوابی میبینن مبنی بر اینکه یه معبد بسازن و فردا صبحش بدون اینکه هماهنگی انجام داده باشن، یکی از بهترین معمارها میان پیششون! دیگه امر کاملا مشتبه میشه که باید معبد بسازن اونم از جنس مرمر مرغوب!
فقط یه نکته واسه من جالبه، چرا خداهای هندو ها همش دنبال معبد واسه خودشونن و یه فضا برای خودشون که مردم به حضورشون بیاد، هیچ وقت تقاضای چیزی برای مردم بدبخت و بیچاره نمی کنن!
بگذریم…
اینم از نقل تبرک هندوها که ما ریخیتم دور؛ ما هیچ خوراکی غیر از هتل و رستوران هایی که رفتیم، نخوردیم!
مقصد بعدی، دره ی میمون ها بود!
در ابتدای این دره یک معبد باستانی قرار دارد که هنوز هم مردم برای عبادت می آیند؛ برخلاف بقیه ی مکان های توریستی که تمیز نگهشان می دارند، اینجا کثیف بود.
این مکان استخری دارد که آبش از چشمه ای تامین می شود که می گویند از رود گنگ که رود مقدس هندوهاست، سرچشمه می گیرد. هندو ها معتقدند که شستشو در این آب، همه ی گناهان را پاک می کند و می توانند پاک و منزه یروند برای راند دوم گناهکاری ؛ لازم نیست تاکید کنم که این استخر پر از گناه چقدر کثیف بود.
من نمی دانم که این همه شجاعت از کجا آورده بودم! معبد که تمام می شود یک مسیر سربالایی ملایم نیمچه کوهستانی ست که دو طرف آن در قبضه ی میمون هاست! بعضی وقت ها هم هوس می کنند که از این سمت جاده به آن سمت بروند، این میمون ها به هیچ وجه وحشی نیستند و خوراکی را از دست شما می گیرند، اما راحل گفت که به هیچ وجه به آنها دست نزنید. پرسیدیم که چرا و او نشنیده گرفت و به جای جواب جمله ی قبلی اش را مجددا تکرار کرد، کاری که همیشه وقتی که جوابی را نمی دانست یا نمی خواست بگوید، انجام می داد!
یعد از دره میمون ها، رهسپار آگرا می شویم. در این مسیر سرسبز هم آهو هست و هم طاووس.
ادامه دارد…