یکی از حرفه ای ترین و معتبرترین کتاب های مرجعی که در ایران به چاپ رسیده به نظر اینجانب، کتاب «هنر آشپزی» بانو «رزا منتظمی» است.
لذت می برید از نظم و دقت در تدوین این کتاب
قبل از شروع وسایل و اصول آشپزی و شیرینی پزی معرفی می شود، که رفرنس امتحانات فنی و حرفه ایست
هرکجا از چیزی نام برده که قبلا شرح داده شده به دقت رفرنس داده شده همین طور در مورد عکس ها دقیقا مشخص است که مربوط به کدام دستور غذایی ست؛ عکس هایی که هوش از سر می برد
در انتها دو نوع فهرست آمده؛ موضوعی و الفبایی
لذت می برید از این همه نظمی که برای کدبانوگری به کار رفته و قبلا تنها در کتاب های علمی دیده اید آن هم عمدتا ترجمه
جدای از ساختار، بعید می دانم که لازم باشد اشاره کنم به طعم بهشتی هر آنچه در کتاب است؛ نوش جان!
این هم توضیح کوتاهی درباره ی بانوی کدبانو از ویکیپدیای فارسی:
“فاطمه کردستانی مشهور به رزا منتظمی (زاده ۱۳۰۱ – درگذشته ۱ آبان ۱۳۸۸)، استاد آشپزی و نویسنده کتاب مشهور «هنر آشپزی» بود.
او در تحصیلات ابتدایی بسیار موفق بود طوری که در امتحانات نهایی بین مدارس دخترانه و پسرانه شاگرد اول شد.نخستین نسخه کتاب «هنر آشپزی» در سال ۱۳۴۳ با ۶۰۰ دستور غذایی منتشر شد. به گفته خانم منتظمی نوشتن این کتاب بیش از دو سال طول کشید. آخرین چاپهای هنر آشپزی در دو جلد منتشر میشود و شامل بیش از۱۷۰۰ غذای ایرانی و فرنگی است.
رزا منتظمی نقل کردهاست که از سال ۱۳۳۷ در تهران کلاس آشپزی و شیرینیپزی داشتهاست و هزاران نفر در کلاسهای او شرکت میکردند. کتاب «هنر آشپزی» در زمان حیات نویسندهاش بیش از پنجاه بار تجدید چاپ شد. چاپ چهل و یکم این کتاب در دو جلد منتشر شده و بیش از ۱۷۰۰ غذای ایرانی و فرنگی را شامل میشود. کتاب رزا منتظمی در چند دههٔ اخیر در منزل بیشتر ایرانیها نگهداری میشود و از هدایای معمول به زوجهای جوان است. این کتاب در سالهای جنگ هشتسالهٔ ایران و عراق و دوران کمبود کاغذ و مشکلات چاپ در ایران، برای جلوگیری از فروش به صورت بازار سیاه، با «دفترچه بسیج اقتصادی» فروخته میشد. هنگام خرید کتاب این دفترچهها ممهور میشد تا نشاندهندهٔ آن باشد که خریدار سهمیهٔ «هنر آشپزی» را دریافت نمودهاست. فاطمه کردستانی در ۸۷ سالگی و در ۱ آبان ۱۳۸۸ در گذشت.”
و این هم شعری از ه.ا.د.ی خ.ر.س.ن.د.ی در رثای این بانوی گرامی با این توضیح که بخشی ها به دلیل اینکه خانواده از ای« حوالی گذر می کند، قیچی شده است:
مطبخی در عزای منتظمی/در عزای غذای منتظمی
نوعروسان، مجردان همگی/پیروان رزای منتظمی
×××
توی مطبخ همه ز خرد و کلان/به عزایش نشسته بیاعلان
هر غذائی در آشپزخانه/میکند گریه سوگوارانه
گشته همدرد کوفته تبریزی/نخودی غمزده ته دیزی
آش رشته کنار ایشان است/رشتههایش همه پریشان است
شلهزردی فغان کنان این بین/خانه را کرده اربعین حسین
دلمه بر تن دریده پیراهن/که جفا کرد زندگی با من
رولت گوشت ناله سر داده/مرغ پخته به گریه افتاده
اینطرف میرزاقاسمی غمگین/سوپ مارچوبه را دهد تسکین
نرگسی قهوه میکند تعارف/به حضور بیفاستروگانف
های های سکنجبین با یخ/میرسد از حوالی مطبخ
نیست یک دم ز غصه آسوده/شربت و بستنی و فالوده
کتلت دسته دار، دلخسته/بر سر خویش میزند دسته
می کند قیمه، عاصی و بیتاب/لپهها را به هر طرف پرتاب
قرمهسبزی عبوس و تلخ و پکر/لیموی غم گرفته اندر بر
تلخ بنشسته باقلاقاتق/بر سر خویش میزند قاشق
کره در حال تسلیت با کارد/تسلیت گوی یک ترازو، آرد
قابلمه گوشهای غریبانه/میکند اشک خویش پیمانه
شده از غصه باقالی بیهوش/پلو او را گرفته در آغوش
گاه یک بسمه تعالایی/میتلاوت ز سمت حلوایی
میکند گاه از رزا یادی/تر و تازه، صدای سالادی
سر دهد یک صدای ساده، دمی/که کجایی رزای منتظمی؟
آبکش غمفزاست آخ آخش/ناله خیزد ز هر چه سوراخش
“تاوه” با روی گرد و دمب دراز/سوزد و گریه میکند سر گاز
ظرفها رفته هر طرف بیحال/تسلیتگوی قاشقی، چنگال
میکشد کوفتهریزه دائم آه/شده با کوفتهقلقلی همراه
بامیه با کدو سخن دارد/سخن از آن بزرگ زن دارد
زعفران و سماق و زیره و کشک/هر یکی گوشهای بریزد اشک
آشپزخانه غصهدار شده/ظرف و مظروف بیقرار شده
رفت آن بانوی پر آوازه/نمک و فلفلش به اندازه!
رفت استاد آشپزخانه/بانوی کاردان و فرزانه
آنکه با پخت و پز هنر میکرد/زین هنر خلق را خبر میکرد
……