ترجمه ی نیمه آزاد ترانه ی I’ve Cried Enough از خواننده ی محبوب کودک فهیم لارا فابین
به طور رمز آلودی در حال ایستادن در طرف خوب روحم هستم
تمام آنچه به یاد می آورم
لحظه ایست که اندوه رنگ می بازد
از اشتیاق است که در حال افتادنم اما حالا دوباره قد راست کرده ام
می خواهم یک قصه را بازنویسی کنم
حالا که حتی دیوانگی به نظر می رسد
چطور ممکن است برای قوی تر بودن از آنچه هستم، پشیمان باشم؟
من به اندازه ی کافی گریسته ام
بر زمان گرانبهایی که از دست دادم
من آموختم که استوار ماندن، بسیار داشوار است
اکنون که تو حسرت عشق را می خوری
من به اندازه ی کافی گریسته ام
آنچه در چهره ام می بینی
هرگز، باران نیست
من به اندازه ی کافی گریسته ام
چرا در انکارش بکوشم؟
بیشتر رویاهایم، کلاف سردرگمی بیش نیستند
اما آنچه مرا نکشته است در حقیقت به من آموخته
زندگی عرصه شطرنج است
هرچند به آینده معتقدم
گذشته را همیشه در ذهنم دارم
حالا که در اکنون زندگی می کنم
بقیه اش برایم اهمیت ندارد
اکنون که تو حسرت عشق را می خوری
من به اندازه ی کافی گریسته ام
بر زمان گرانبهایی که از دست دادم
من آموختم که استوار ماندن، بسیار داشوار است
اکنون که تو حسرت عشق را می خوری
من به اندازه ی کافی گریسته ام
آنچه در چهره ام می بینی
هرگز، باران نیست
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
آنچه در چهره ام می بینی
هرگز، باران نیست
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام
من به اندازه ی کافی گریسته ام