سر نوشت: این پست، مطلبی است از خانم «گلاب پارسا» چاپ شده در شماره ۲۲ (مرداد ۱۳۸۸)، مجله ایران دخت که مروری تاریخ دارد بر جنبش های اجتماعی زنان بدون هیگونه دیدگاه افراطی.
وقتی زنان بیدار شدند
زنان مشروطه خواه چه می خواستند؟
گلاب پارسا
آن روزی که انبوه زنان در مقابل کالسکه ناصرالدین شاه حاضر شدند و شاه را به بهبود امور توصیه کردند، دیگر کار از کار گذشته بود و دوران حضور احتماعی زنان ایرانی فرا رسیده بود. همان زنانی که تا پیش از آن تنها در اندرونی خانه ها دیده می شدند و راهی به اجتماع نداشتند. اما ماجرای تحریم تنباکو و بعد از آن بلند شدن زمزمه های مشروطه خواهی چهره زن ایرانی را تغییر داد و تصویری تازه از او ترسیم کرد. تا آنجا که بسیاری از مطالعات تاریخی درباره زنان، دوران انقلاب مشروطه را آغاز «بیداری» زنان ایران دانسته و آن را مبدا حرکتی به نام جنبش زنان به شمار آورده اند.
اقدام زنان رختشوی ایرانی در اهدای پس انداز ناچیزشان برای پشتیبانی از تاسیس بانک ملی، و تقدیم جواهرات قیمتی از سوی زنان ثروتمند به همین منظور، و بالاخره هجوم گروهی از زنان مسلح به مجلس شورای ملی تقریبا بدون استثنا به عنوان صحنه های کلیدی آغاز سنت شکنی زنان ایران و نمایش آگاهی سیاسی آنها به حساب می آید. در این دوره بود که زنان ایرانی چشم گشودند تا آن سوی زندان های کوچک خود را ببینند و به آن سوی دیوارهای حرمسراها نیز نگاهی بیندازند. در واقع جنبش زنان ایران را نمی توان جدا از انقلاب مشروطه مورد مطالعه قرار داد. فعالیت های زنان در سال های انقلاب مشروطه زاییده احساس تازه ملی گرایی و نیز اشتیاق شدید به احقاق حقوق فردی و اجتماعی بود و نقطه عطفی است در تاریخ زنان ایران. از همین رو بود که آموزش زنان جایگاهی خاص در نگاه زنان پیشرو داشت اگرچه گفتمان آموزش زنان در ایران هرگز تحت تاثیر یا برخاسته از فکر برابری مرد و زن نبود. مردان و زنان ایرانی از همان آغاز و نیز طی سال های انقلاب مشروطه گرچه با انگیزه های ملی و تجدد گرا به ترویج آموزش زنان روی آوردند ولی قصد بیرون آوردن زنان از خانه یا تغییر دادن نقش های سنتی آنان را نداشتند. اغلب استدلال می شد که زنان باید تحصیل کنند چون «مادران» اولین آموزگار فرزندان و بنابراین ستون فقرات جامعه هستند. زن «عقب مانده» نمی توانست ملت پیشرفته ای تربیت کند.
بدین ترتیب چهار سال پس از انقلاب مشروطیت، علی رغم ناسازگاری های جامعه سنتی آن روز و مخالفت های مخالفان آموزس در ایران، فقط در تهران و طی یک سال، بیش از ۶۰ مدرسه دخترانه احداث کردند و به آموزش وسیع زنان همت گماردند. تعدادی از زنان مشروطه خواه ایرانی، برای نیل به اهداف خود تا جایی پیش رفتند که به گاه ِ نیاز با مردان مشروطه خواه نیز درافتادند و در مقابل عناصر محافظه کار ایستادند. زنان گرچه خود حامیان نیرومند مجلس شورای ملی بودند، اما در همان حال ناتوانی مجلس را در حل مسائل اقتصادی تاب نیاوردند و نمایندگان را به باد انتقاد گرفتند و خواستار فرصتی برای خود به منظور شرکت در اصلاحات ملی گردیدند و در این میان هم البته درخواست های دیگری را پیش کشیدند و حق طلاق را که در اختیآر مردان بود و تعدد زوجات را به شدت مورد انتقاد قرار دادند و بر اصلاح آنها تاکید کردند. زنان معترض ایرانی همواره در جنبش مشروطیت دخالتی موثر داشتند، تا بدانجا که اعتصاب را سروسامان می دادند و از لحاظ مالی نیز به مشروطه خوالهان کمک می کردند تا بدانجا که در جریان تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم، زنان برای مصون نگاه داشتن متحصنین از شر نیروهای مسلح دولتی، موانع انسانی به وجود آوردند.
پس از امضای فرمان مشروطیت زنان فعالیت خود را شدت بخشیدند اما قانون انتخابات مشروطه با صراحت کامل، زنان را از تلاش های سیاسی بازداشت و همچنین مجلس به تقاضای آنها مبنب بر اینکه تشکل های آنها رسما مورد پذیرش قرار گیرند، توجه چندانی نکرد. بدین ترتیب بود که زنان ایرانی بیش از آنکه منتظر حمایت دولت و کمک های قانونی بمانند به سازمان دهی خود پرداختند. و به شیوه های خلاق به تاسیس و اداره مدارس زنانه و مرکز بهداشتی و درمانی و کانون هایی برای نگهداری و تربیت کودکان بی سرپرست دست زدند. اینچنین بود که انقلاب مشروطیت تحول عظیمی در آموزش زنان ایرانی پدید آورد. زنان مشروطه خواه در ضمن برگزاری یک گردهمایی بزرگ در تهران، قطعنامه ای را که شامل دو بند بود تصویب کردند. بند اول بر تاسیس مدارس زنانه تاکید داشت و بند دوم خواستار حذف جهیزیه سنگین برای دختران بود و چنین استدلال می کرد که بهتر است پولی که صرف تدارک جهیزیه می شود، در راه آموزش دختران هزینه شود. در چنین وضعیتی بود که زنانی مانند بی بی خانم استرآبادی پیش از مشروطه در پاسخ به رساله توهین آمیز تادیب نسوان معایب الرجال را نوشته بود، طوبی آزموده و دختران حسن رشدیه تلاش برای راه اندازی مدارس دخترانه کردند و در سال ۱۳۲۵ قمری با تاسیس شورای ملی نامه ای از طرف گروهی از زنان به مجلس رسید که در آن از نمایندگان ملت خواسته بودند حداقل پیزی که زنان می خواهند یعنی اجازه تحصیل را در اخیارشان قرار دهند. با بی توجهی مجلس اول به درخواست های زنان به مرور زنان دچار دگرگونی بینش سیاسی شده برای اولین بار به صورت منسجم به فعالیت سیاسی روی آوردند. آنان در بادی امر برای خود هیچ درخواستی نداشتند و تنها به استقلال وطن می اندیشیدند. اما پس از انقلاب مشروطه و نادیده گرفته شدن درخواست های به حق آنها در مجلس اول، به بیان مشکلات و معضلات قشر خود پرداختند و انجمن هایی سیاسی تشکیل دادند. رهبران ای« انجمن ها زنان تحصیل کرده ای بودند که به نوعی که به نوعی با رهبران مشروطه قرابت داشتند و می توانستند از نظریات آنها استفاده کنند. در نخستین قدم؛ این زنان با نگارش چندین نامه به مجلس شورای ملی خواستار تشکیل مدرسه و انجمن سیاسی به صورت علنی شدند. نامه ای از ایشان در مجلس خوانده شد. اما مجلس و نمایندگان آنها وقعی ننهادند، تا اینکه بالاخره پس از چندین درخواست و بی توجهی مجلس شورای ملی، زنان مبارز به تشکیل انجمن های سیاسی به شمل محرمانه پرداختند. انجمن هایی که به زودی شکل گرفتند و با استقبال زنان نیز مواجه شدند. انچمن هایی که بیشترین نقش را در ساماندهی خواسته های زنان ایفا کردند و قادر بودند که زنان و قدرت آنها را به جامعه آن روز ایران بهتر بشناسانند.