حوصله اینکه امروز تو خونه بمونم رو نداشتم، حوصله ی تنها سینما رفتن رو که دیگه اصلا و ابدا! به ذهنم رسید که یه فتنه چاق کنم، به گروه SAMPAD e Tehran، تو موبایلم SMS زدم که دسته جمعی بریم سینما؛ نتیجه این شد:
۱- یه عده فقط شنبه ها و سه شنبه ها میرن سینما (قضیه نصف قیمت)
۲- یه عده پاشون رو از «اریکه ایرانیان» پایین تر نمیذارن
۳- یه سری یزد بودن
۴- یه سری هم شمال
نیم ساعتی با «اریکه ایرانیان» تماس گرفتم ولی کسی گوشی رو بر نداشت، در نتیجه سینمای سمپادی کنسل شد!
ولی از رو نرفتم، زنگ زدم به فلر و آنی؛ چند صد تا تلفن بین ما رد و بدل شد تا آنی و فلر بین یه سانس و سینما به توافق برسن، یادم نیست. بالاخره سر از سانس ۵ بعد از ظهر سینما «آزادی»، سر در آوردیم. تا حالا سینما آزادی نرفته بودم. زودتر از بقیه رسیده بودم، یه سری به همه قسمت های ساختمون زدم، جای جالبی بود ولی واحد های تجاریش که شروع به کار کنن، میشه یه مجتمع تجاری که کمی هم سینما دارد! از چیپس، تخمه و پف فیل هم خبری نیست؛ سه تا کافی شاپ داره که به درد روبروی هم نشستن، قهوه خوردن و حرفای شیک زدن می خوره!!
«همیشه پای یک زن در میان است»، فیلم خوبی بود؛ تیتراژ ابتدایی دلچسب و تیتراژ انتهایی جالب با بازی های روون و نگاه طنز به موضوعات اجتماعی.
بعدش هم شام تو «غذاکده سنتی آبان»؛ خاطرات خوبی از اون رستوران دارم. این دفعه برای اولین با، رفتیم رستوران تو حیاطش، کلی گفتیم و خوردیم و خندیدیم؛ سینی سنتی (انواع کباب+میزرا قاسمی+حلیم بادمجون) و خورش مطنجن (گوشت + سیر+زعفران+خلال بادام که در زمان صفویه در مهمانی های دربار سرو می شده!) + دوغ محلی که واقعا عالی بود، همه غذاها یه طرف، دوغ هم یه طرف. بالاخره صورت حساب آوردن، ولی ما تازه سفارش چای دادیم و بعد هم یه نیم نگاهی به صورت حساب: ۴۷۸۰۰ تومن!! طبق محاسبات ما، دیگه حداکثر ۳۰۰۰۰ تومن باید می شد؛ یه نگاهی به لیست غذاها
– آقا، این صورت حساب ما نیست!
چایی می رسه و صورت حساب جدید! ۲۳۷۰۰، ولی مطنجن تو لیست نیست یعنی که ۵۵۰۰ تومن باید به این صورت حساب اضافه بشه! ولی ما به روی خودِ مبارک نیوردیم، صورت حساب رو پرداختیم و رفتیم! باورم نمیشه ولی این کار رو کردیم! شاید دفعه بعد که رفتیم مابه التفاوت رو پرداخت کردیم.
سلام خانم محق
جای شما هم در تنگه باشی خیلی خالی بود
ما پسرا هم ۵شنبه رفتیم سینما آزادی
فیلم ندیدیم اما خودمون خیلی فیلم بودیم
وبلاگ جالبی دارید
بدرود
پست جالب و خوشمزه ای بود.
پ.ن: از بس این امیر آقا گفت ما هم به این دسته زیر چانه حساس شدیم!
پ.ن: این “پف فیل” اشتباه تایپی بود نه؟! :-”
پ.ن: دفعه بعد که رفتین بقیه پولشو بدین، ارزشش رو نداره…!
اتفاقا من هم از غذا کده آبان خاطره دارم. یاد اون روز هایی می افتم که قرار بود من رو اونجا مهمون کنی و الان نزدیک دو سال که نمی دونم چرا جور نمیشه!
من می دونم چرا خواهر گلم، چون دو ساله که شما به خاطر امتحان فوق، تارک دنیا شدی!!
حالا که رتبت ۸ شده دیگه پیش به سوی خوشگذرونی دوتایی خواهرانه، تمام کافی شاپ ها، رستوران ها، مراکز خرید، سینما ها، کنسرت ها و موزه ها انتظار مارو میکشن!