سوت پایان

سرنوشت: آنچه در ادامه می آید صرفا برداشت شخصی از فیلم «سوت پایان» است.

سوت پایان

 برای دو زندگی

زندگی مادری که جرمش مادر بودن است

 و زندگی زوجی که انگار یک روحند

حدس تلخی که از نیمه ی دوم فیلم با من بود و هنوز هم هست؛

 مادر به دار آویخته می شود تا جگرگوشه اش در امان باشد

 در امان از دست یک هیولا که بسیارند هنوز و دخترک در امان نیست از بقیه

 مرد، منطقی ست، راست می گوید

 او وظیفه اش ساختن سقفی است برای زندگی

 وظیفه اش از بین بردن زشتی ها نیست

 وظیفه ی او در نهایت، نشان دادن زشتی هاست

اما زن، هم جنس دخترک است می تواند خود را به جای دخترک و به جای مادر بگذارد

 همان لحظه ی اول، همان یک میلیونیوم ثانیه ی اول که تصور کند چه بر سر دخترک آمده، کافی ست

کافی ست تا به آب و آتش بزند و کافی ست تا دلزده شود از مرد که تنها نظاره گر است

 هزاران هزارند مانند دخترک و مادرش

 اما این دو نفر، دو نفری هستند که او می تواند یاریشان کند

زن و مرد با هم غریبه می شوند تلخ و سرد

بهانه گیر می شوند سر هیچ و پوج

و در نهایت هرکسی به راه خود می رود

حدس تلخی که رهایم نمی کند

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.