فیلم بمب یک عاشقانه

خاطرات من از جنگ کلمه موشک بارونه که از زبون مامان بزرگ تهرونیم می‌شنیدمیا اون سال عید که ما نرفتیم تهرون و تهرونی هامون اومدن یزد خونه مایا خوندن این شعر با اون پسر تهرونی فامیل که اومده بود یزدصدام حسین دیوانه! یزدم جزو ایرانه/می‌دونم اما اون خودش ویرانهیا تعریف کردن این جوکه که می‌گفت […]

فیلم شعله ور

همه جا تعریف از شعله‌ور بود و بلیت رو داده بودیم مجتبی؛ سهم من مغزهای کوچک زنگ زده بود و بمببیشتر از این نمی‌خواستم زور بگممجتبی گفت نمی‌رسه و خودمو به سرعت رسوندمو وقتی دیدم گفتم که حالا میتونم بگم واقعا فیلم دیدممیخکوب بی مژه برهم زدنیشرایط پیچیده٬ روابط پیچیده و آدمهاهم قابل پیش بینی […]

فیلم جشن دلتنگی

بلیت فیلم جشن دلتنگی همان عودت داده شده ها به واحد VoD بود که امروز دیدمو چقدر جانیفتاده بودانگار در دیگ را باز کرده ای و یک مشت ایده و حرف و بازیگر داخلش ریخته ایدو تا قل که خورده از روی اجاق برداشتی و تحویل جشنواره دادیخواسته بود از تاثیر منفی شبکه های اجتماعی […]