من احـتیاج به صحبت کردن دارم

ترانه ای از لارا فابین

تو از کارت برمی گردی
یک لیوان ویسکی می نوشی
آخر، بار زندگی بر دوش توست
تو با زندگی می جنگی
تو مرا در آغوشت می گیری
اما از من هیچ نمی پرسی
که چگونه ام
تو در گوشه ات می نشینی
و هرگز، هیچ نمی گویی
تو به کارت می اندیشی
که کارت، تنها دنیای توست
گاهی که چیزی می گویم
انگار که اصلا اینجا نیستی
اصلا متوجه نمی شوی
اصلا متوجه نمی شوی

من احتیاج دارم که صحبت کنم
من باید با کسی صحبت کنم
کسی که به سادگی
تنها به من گوش کند
من هم احتیاج دارم
که از زندگی ام تعریف کنم
وقتی که تو این “کسی” نیستی
به من بگو به که بگویم؟
من احتیاج دارم که صحبت کنم
من احتیاج دارم که با تو صحبت کنم
که بدانم که در چه زمانی هستم
از زندگی ام با تو
من هم به جایی رسیده ام
که از خودم می پرسم
آیا تورا دوست دارم
به اندازه ی قبل
تو صبح زود بیدار می شوی
روزنامه ات را می خوانی
هر آنچه بین ما می گذرد
بیانگر آن است که زندگی مان برایت بی اهمیت است
اما آنچه در ایران و افغانستام می گذرد
تو را به هیجان می آورد
زمان که تلفن می زنی
در بین روز
برای آن است که از من بپرسی
برای شام چه آماده کرده ام
اما چه می گویی
اگر یک شب که به خانه برمی گردی
هیچ کسی را نیابی
نه، دیگر هیچ کسی را نیابی

 

 

Tu rentres du bureau
Tu te sers un whisky
Parce que t’en as plein l’dos
De t’battre avec la vie
Tu me prends dans tes bras
Mais tu m’demandes même pas
Comment ça va
Tu t’assois dans ton coin
Tu ne me dis jamais rien
Tu penses à tes affaires
C’est ton seul univers
Tellement qu’j’me dis parfois
Que si j’n’étais pas là
Tu t’en apercevrais même pas
Tu t’en apercevrais même pas

[Refrain:]
J’ai besoin de parler
De parler à quelqu’un
À quelqu’un qui pourrait
Simplement m’écouter
J’ai besoin moi aussi
De raconter de ma vie
Si ce n’est pas à toi
Dis-moi à qui ?
J’ai besoin de parler
Besoin de te parler
Pour savoir où j’en suis
De ma vie avec toi
J’en suis même arrivée
Jusqu’à me demander
Est-ce que je t’aime
Autant qu’avant ?

Tu te lèves toujours tôt
Tu dévores tes journaux
Tout s’qui s’passe entre nous
On dirait que tu t’en fous
Mais s’qui s’passe
En Iran ou en Afghanistan
Ça, ça te passionne

Et quand tu n’téléphones
Au milieu d’la journée
C’est pour me demander
C’que j’ai fait pour dîner
Mais qu’est c’que tu dirais
Si un soir tu rentrais
Et tu ne trouvais plus personne
Non, tu ne trouvais plus personne
[au Refrain, 2x]

One Reply to “من احـتیاج به صحبت کردن دارم”

  1. ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯽ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺲ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ
    ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻤﺖ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﻢ

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.