There is no spoon!

قاشقی وجود ندارد! به نظر من وجود دارد اما نه شاید نه به این شکل و کیفیت!
«ماتریکس»، تنها یک فیلم اکشن ِ بسیار جالب نیست. فلسفه ای عمیق در پشت آن نهفته است. فلسفه ای که سعی دارد به قادری مطلق اشاره کند که از نظر فیلم شاید خدای هیچ یک از ادیان نباشد. اما هم اوست که نرم افزار و سخت افزار ِ آدمی را به گونه ای آفریده تا چنین بینید و بشوند و حس کند و فکر کند که می کند. یعنی اینکه تا دربند ماده و قوانین این جهان هستی، ناگزیؤی که همان گونه ببینی و بشنوی و فکر کنی که طراحی ئ ساخته شده ای برای دین و شنیدن و اندیشیدن.
و انسان هایی هستند از بین همین انسان ها که می پرسند و می خواهند بدانند. سخت افزار و نرم افزار شان همانند همگان است اما خود را به گونه ای دیگر پرورش داده اند و به اختیار خود، راه ِ مشقت بار دانستن را برمی گزینند و هر کدام از این برگزیدگان، نوید ِ آمدن دیگری را می دهد. باز هم فیلم «ماتریکس» نمی گوید که این برگزیدگان، همان پیامبرانند که خداوند آنها را از میان مردمان عادی برمی گزیند.


شخصا اعتقادی به تفکری که مدعی باشد، انسانی یا انسانی هایی یا نیرویی زمینی قادر است، زندگی و اذهان تمام مردم دنیا را تحت کنترل درآورد و هدایت کند ندارم. هرگز چیزی که ساخته ی دست بشر است، توانایی کنترل بشر را ندارد. در بهترین حالت، انسان شاید بتواند، مخلوقی در حد توانایی های جسمی و روحی خود بسازد نه سر ِ مویی بیشتر.
و در نهایت رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند؛ انسان روزی به خالق خود می پیوندد؛ هر دسته ای و گروهی به شکلی و زمانی و وسیله ای.
و اما بالاخره، آیا قاشقی وجود دارد؟
اگر از من بپرسید، می گویم که وجود دارد. اما شاید بسیار متفاوت از آنچه می بینیم. می دانیم که همه ی اندام های بدن ما، تنها ابزار و وسیله هستند و اطلاعاتی که از محیط می گیرند قبل از تفسیر آنها توسط مفز، هیچ معنای خاصی ندارد. مثلا چشم ما دوربینی ست که تمامی تصاویر را وارونه ضبط می کند و این مغز ماست که تصویر ِ وارونه ی ضبط شده را به شکل اصلی خود، تفسیر می کند.
حال تصور کنید که چنین نبود، آیا اشیاء را وارونه می دیدیم  و این وارونگی در تعامل با اشیاء امری عادی می شد یا اینکه اشیاء اساسا وارونه اند و این مغز ماست که درست تعبیرشان نمی کند.
و هزاران سوال دیگر که در مورد تمام خواص و حواس می توان پرسید و جوابش را هیچ کس نمی داند جز همان قادر مطلق که بی شک ماوراء ِ بشر است.

2 Replies to “There is no spoon!”

  1. در این مورد با همین چند تا جمله که نوشتی نمیشه نظر داد کتاب های متافیزیکی رو مطالعه کن و کتابی فلسفی وباستان شناسی به اسم ارابه خدایان از اریک فون دانیکن

  2. برای بارهای اول که این فیلم را دیده بودم کلی در مورد تم فلسفی آن هیجان زده بودم چون بقول اقای دکتر شهیدی(یکی از استاتید دانشگاهم) مباحث کامپیوتر در حالت پیشرفته فلسفی میشوند و غیر قابل تعریف Logic
    بعد از اینکه پای صحبت دو کارگردان این فیلم خصوصا قسمت اول نشتم دیدم موضوع صرفاسرگرمی بوده و نوعی دست انداختن مخاطب
    ولی در کل بین حقیقت و واقعیت یک فاصله ایست کهنیاز به خودشناسی دارد که در فیلم تاکیدهای زیادی به شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.