بهشت من آغوش مادرم است که عاشقانه دوستم دارد…
در آغوشش کودکی میشوم آرام و رام و بی هیچ خطایی،
میطلبم که این لحظه تا ابد امتداد یابد…
بهشت من آغوش مادرم است که عاشقانه دوستم دارد…
در آغوشش کودکی میشوم آرام و رام و بی هیچ خطایی،
میطلبم که این لحظه تا ابد امتداد یابد…
این همه ارزش را کسانی درک میکنند که مادراند ،نه هرکس
شعر مادر
ساحل امروز خموش است
ماسه ها شسته و نمناک
موج کف بر لب و دیوانه و مست
سوی من می آید و بر می گردد،
مرغ دل گرچه اسیر قفس است،
همرۀموج ندانم که چرا میخواند
مادر!امروز دلم شعر ترا میخواند
بر سر سنگ به نزدیکی آب،
مرغکی گرم عبادت
سر یک پای ستاد ست، دعا میخواند،
پر این مرغ سپید است، از رهی
سینه اش پا ک زکین،
به چنین پاکی و خوبی به خدا مادرم است این،
از رهی دور رسیدست ومرا میخواند